تصنیف با همراهی گروه تنبورنوازان
چون نیاید سر عشقت در بیان
همچو طفلان مهر دارم بر زبان
دوش عشق تو درآمد نیم شب
از رهی دزدیده یعنی راه جان
مرغ دل آوارهی دیرینه بود
باز یافت از عشق حالی آشیان
چون که باشی فانی مطلق ز خویش
هست مطلق گردی اندر لامکان
چون زبان در عشق تو بر هیچ نیست
لب فرو بستم قلم کردم زبان
چون نیاید سر عشقت در بیان
همچو طفلان مهر دارم بر زبان
دوش عشق تو درآمد نیم شب
از رهی دزدیده یعنی راه جان
مرغ دل آوارهی دیرینه بود
باز یافت از عشق حالی آشیان
چون که باشی فانی مطلق ز خویش
هست مطلق گردی اندر لامکان
چون زبان در عشق تو بر هیچ نیست
لب فرو بستم قلم کردم زبان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان