تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
ای لولیان ای لولیان یک لولی ای دیوانه شد
طشتش فتاد از بام ما نک سوی مجنون خانه شد
عالم همه دریا شود، دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی، گر خویش با آدم زند
گه آب آتش را برد گه آب آتش را خورد
گه موج دریای عدم بر اشهب و ادهم زند
ای دل چو سنگ خاره ای امشب نداری چاره ای
تو ماه و ما استاره ایم استاره با مه یار شد
بی گاه شد بی گاه شد خورشید اندر چاه شد
خورشید جان عاشقان در خلوت لیلاه شد
ای لولیان ای لولیان یک لولی ای دیوانه شد
طشتش فتاد از بام ما نک سوی مجنون خانه شد
عالم همه دریا شود، دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی، گر خویش با آدم زند
گه آب آتش را برد گه آب آتش را خورد
گه موج دریای عدم بر اشهب و ادهم زند
ای دل چو سنگ خاره ای امشب نداری چاره ای
تو ماه و ما استاره ایم استاره با مه یار شد
بی گاه شد بی گاه شد خورشید اندر چاه شد
خورشید جان عاشقان در خلوت لیلاه شد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه