آلبومی در دستگاه همایون و چهارگاه با صدای امیرناصر اشرفی اجرا شده با گروه دیلمان
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:50آهنگساز: حسن كسايي شاعر: باباطاهر يكي درد و يكي درمان پسنده يكي وصل و يكي هجران پسنده من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسنده خداوندا به فرياد دلم رس كس بيكس تويي ما مانده بيكس همه گويند طاهر كس نداره خدا يار مو چه حاجت كس خوشا آنانكه سوداي ته ديرند كه سر پيوسته در پاي ته ديرند به دل ديرم تمناي كساني كه اندر دل تمناي ته ديرند
-
7:41آهنگساز: حسن كسايي شاعر: مولوي در ميان پرده خون عشق را گلزارها عاشقان را با جمال عشق بيچون كارها عقل گويد شش جهت حدست و بيرون راه نيست عشق گويد راه هست و رفتهام من بارها عقل بازاري بديد و تاجري آغاز كرد عشق ديده زان سوي بازار او بازارها اي بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق ترك منبرها بگفته برشده بر دارها عاشقان دردكش را در درونه ذوقها عاقلان تيره دل را در درون انكارها عقل گويد پا منه كاندر فنا جز خار نيست عشق گويد عقل را كاندر توست آن خارها هين خمش كن خار هستي را ز پاي دل بكن تا ببيني در درون خويشتن گلزارها شمس تبريزي تويي خورشيد اندر ابر حرف چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها
-
5:33آهنگساز: علي وظيفهدوست شاعر: مولوي اي يوسف خوش نام ما خوش ميروي بر بام ما اي درشكسته جام ما اي بردريده دام ما اي نور ما اي سور ما اي دولت منصور ما جوشي بنه در شور ما تا مي شود انگور ما اي يار ما عيار ما دام دل خمار ما پا وامكش از كار ما بستان گرو دستار ما در گل بمانده پاي دل جان ميدهم چه جاي دل وز آتش سوداي دل اي واي دل اي واي ما
-
9:30شاعر: حافظ صحن بستان ذوق بخش و صحبت ياران خوش است وقت گل خوش باد كز وي وقت ميخواران خوش است از صبا هر دم مشام جان ما خوش ميشود آري آري طيب انفاس هواداران خوش است نيست در بازار عالم خوشدلي ور زان كه هست شيوه رندي و خوش باشي عياران خوش است حافظا ترك جهان گفتن طريق خوشدليست تا نپنداري كه احوال جهان داران خوش است
-
6:32شاعر: سعدي شب عاشقان بيدل چه شبي دراز باشد تو بيا كز اول شب در صبح باز باشد عجبست اگر توانم كه سفر كنم ز دستت به كجا رود كبوتر كه اسير باز باشد
-
2:53شاعر: باباطاهر شبي كه با تو بودم ياد از آن شب شبي كه بيتو بودم داد از آن شب شبي كه ليلي از مجنون جدا شد فغان از ناله و فرياد از آن شب تو دوري از برم تو دوري از برم دل در برم نيست هواي ديگري هواي ديگري اندر سرم نيست به جان دلبرم به جان دلبرم كز هر دو عالم تمناي دلي جز دلبرم نيست
-
5:54شاعر: حافظ ما بي غمان مست دل از دست دادهايم همراز عشق و همنفس جام بادهايم بر ما بسي كمان ملامت كشيدهاند تا كار خود ز ابروي جانان گشادهايم چون لاله مي مبين و قدح در ميان كار اين داغ بين كه بر دل خونين نهادهايم
-
5:13تو را لعل شكر ريز و مرا چشم گوهر بار تو را خنده بود خوي و مرا گريه بود كار
-
4:24
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان