تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
از تو به جان رسیده ام عشق منی و جان من
بی تو چه سان به سر برم ای مه مهربان من
تا تو نقاب افکنی، من همه چشم می شوم
چشم من است و روی تو، دلبرک نهان من
می شود از غمت فزون، درد و دوای هرشبم
عشق تو می برد ز تن، تاب من و توان من
شهره ی شهر گشته ام از پی عشق روی تو
کس نبود که نشنود نام من و نشان من
مست و خراب گشته ام، در سر کویت ای صنم
ناله به آسمان رسد، تا به فلک فغان من
رفته بهار عمر من، در غم انتظار تو
مانده به فضل عاشقی، اندکی از خزان من
از تو به جان رسیده ام عشق منی و جان من
بی تو چه سان به سر برم ای مه مهربان من
تا تو نقاب افکنی، من همه چشم می شوم
چشم من است و روی تو، دلبرک نهان من
می شود از غمت فزون، درد و دوای هرشبم
عشق تو می برد ز تن، تاب من و توان من
شهره ی شهر گشته ام از پی عشق روی تو
کس نبود که نشنود نام من و نشان من
مست و خراب گشته ام، در سر کویت ای صنم
ناله به آسمان رسد، تا به فلک فغان من
رفته بهار عمر من، در غم انتظار تو
مانده به فضل عاشقی، اندکی از خزان من
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:01
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه