تصنیف ساخته فرهاد رحیمیان
ای کعبه ی عشق زادگاهت
مهتاب خجل ز روی ماهت
خورشید اسیر یک نگاهت
ای جان به فدای خاک روحت
از کعبه برون بنه قدم را
بشکن بت فتنه و ستم را
خورشید ز قبله گاه آمد
از دامن کعبه ماه آمد
آیینه حق ز راه آمد
تا شکوه کند به چاه آمد
ای کعبه تو سنگ بودی و خاک
وز آتش شرک و کینه غمناک
بر روی تو بود خاک و خاشاک
برتر شده ای اگر ز افلاک
از یمن علی (ع) بها گرفتی
تا در دل خلق جا گرفتی
بنگر گل روی مرتضی را
آئینه ی پاک حق نما را
آن مظهر خوبی و صفا را
کز کعبه طلوع کرده یارا
او جام جهان نمای عشق است
آری به خدا خدای عشق است
ای کعبه ی عشق زادگاهت
مهتاب خجل ز روی ماهت
خورشید اسیر یک نگاهت
ای جان به فدای خاک روحت
از کعبه برون بنه قدم را
بشکن بت فتنه و ستم را
خورشید ز قبله گاه آمد
از دامن کعبه ماه آمد
آیینه حق ز راه آمد
تا شکوه کند به چاه آمد
ای کعبه تو سنگ بودی و خاک
وز آتش شرک و کینه غمناک
بر روی تو بود خاک و خاشاک
برتر شده ای اگر ز افلاک
از یمن علی (ع) بها گرفتی
تا در دل خلق جا گرفتی
بنگر گل روی مرتضی را
آئینه ی پاک حق نما را
آن مظهر خوبی و صفا را
کز کعبه طلوع کرده یارا
او جام جهان نمای عشق است
آری به خدا خدای عشق است
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه