مرثیه ساخته احمدرضا مویدمحسنی در سوگ شهیدان بمب گذاری حرم امام رضا (ع)
این غم مونس و همدم جان است
یک ذره پایه اندوه جهان است
گر شعله کشد خرمن خورشید جهان تاب
این آتش جانسوز که در سینه نهان است
بر روی من این سیل دمادم نبود اشک
خونابه درد است که از دیده روان است
هرشب دل سودا زده ام همچو شباویز
خون بارد و تا وقت سحر گرم فغان است
بس سرو سرنگون گشت به گلزلر ز دیدار
از ماتمشان گل به چمن جامه دران است
کشتند غزالان حرم را و نگفتند
آن قوم سیه روی که این مهد امان است
این غم مونس و همدم جان است
یک ذره پایه اندوه جهان است
گر شعله کشد خرمن خورشید جهان تاب
این آتش جانسوز که در سینه نهان است
بر روی من این سیل دمادم نبود اشک
خونابه درد است که از دیده روان است
هرشب دل سودا زده ام همچو شباویز
خون بارد و تا وقت سحر گرم فغان است
بس سرو سرنگون گشت به گلزلر ز دیدار
از ماتمشان گل به چمن جامه دران است
کشتند غزالان حرم را و نگفتند
آن قوم سیه روی که این مهد امان است
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:17
کاربر مهمان