تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بی کلام همین قطعه
نگاه تو روشنگر شب های من
به دامان تو دست تولای من
به سر شوری به تن جانی
چو دل در سینه پنهانی
مهر تو تمنای دلم
بند عشق تو بر پای دلم
غمت می کند در وجود من شعله به پا هر شب
فراغ تو آرد شب ها ز غم جان مرا بر لب
به چهره نیکویت به قامت دلجویت
که مرغ جانم هر دم پر می گشاید سویت
سرگشته کوی توام در همه جا از تو نشان می گیرم
روزی چو مجنون ز غمت در دل صحرای جنون می میرم
طبیب درد من دور از تو بیمارم
تا جان به تن دارم بازآ به دیدارم
تو خندان رفتی من گریان ماندم
تنهای تنها در صحرای غم سرگردان ماندم
تنها باغم ها تنها با غم ها
نگاه تو روشنگر شب های من
به دامان تو دست تولای من
به سر شوری به تن جانی
چو دل در سینه پنهانی
مهر تو تمنای دلم
بند عشق تو بر پای دلم
غمت می کند در وجود من شعله به پا هر شب
فراغ تو آرد شب ها ز غم جان مرا بر لب
به چهره نیکویت به قامت دلجویت
که مرغ جانم هر دم پر می گشاید سویت
سرگشته کوی توام در همه جا از تو نشان می گیرم
روزی چو مجنون ز غمت در دل صحرای جنون می میرم
طبیب درد من دور از تو بیمارم
تا جان به تن دارم بازآ به دیدارم
تو خندان رفتی من گریان ماندم
تنهای تنها در صحرای غم سرگردان ماندم
تنها باغم ها تنها با غم ها
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه