تصنیف عارفانه
درد محبت درمان ندارد
راه مودت پایان ندارد
از جان شیرین ممکن بود صبر
اما ز جانان امکان ندارد
آن را که در جان عشقی نباشد
دل بر کن از وی کاو جانان ندارد
ای دل ز دلبر پنهان چه داری
دردی که جز او درمان ندارد
باید که هر کاو بیمار باشد
درد از طبیبان پنهان ندارد
درد محبت درمان ندارد
راه مودت پایان ندارد
از جان شیرین ممکن بود صبر
اما ز جانان امکان ندارد
آن را که در جان عشقی نباشد
دل بر کن از وی کاو جانان ندارد
ای دل ز دلبر پنهان چه داری
دردی که جز او درمان ندارد
باید که هر کاو بیمار باشد
درد از طبیبان پنهان ندارد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه