ترانه ای با صدای محمد نوری
در رهی زیر باران می دمد ناگهان
در دل تور مشکین زلف تو شده نهان
خسته از رنج طوفان خیره بر آسمان
می سرود رنگ زردم قصه از غم زمان
شسته بود همچون باران
غصه روی تو فتنه دوران
دیدمت زین غم سوزان
سوزی و شده ای نگران
تو همان فتنه بودی
کز پیر و جوان دل می ربودی
حالیا از چه نیارد
ز تو کس سخنی به میان
در رهی زیر باران می دمد ناگهان
در دل تور مشکین زلف تو شده نهان
خسته از رنج طوفان خیره بر آسمان
می سرود رنگ زردم قصه از غم زمان
شسته بود همچون باران
غصه روی تو فتنه دوران
دیدمت زین غم سوزان
سوزی و شده ای نگران
تو همان فتنه بودی
کز پیر و جوان دل می ربودی
حالیا از چه نیارد
ز تو کس سخنی به میان
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:58
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان