ترانهی پاپ با مضمون ملی و میهنی
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
به مهر اندرون بود شاه جهان
که بشنید گفتار کارآگهان
که افراسیاب آمد و صدهزار
گزیده ز ترکان شمرده سوار
سپه سازد و جنگ ایران کند
بسی زین بر و بوم ویران کند
سپهبد گو پیلتن چون شنید
که آمد سپهدار پدید
برفتندبا کاویانی درفش
ز تیغ دلیران هوا شد بنفش
چو آمد درفش سپهبد پدید
شب تیره رستم به لشگر رسید
خبر شد به طوس و به گدرز و گیو
به رهام و گرگین و گردان نیو
سپهکش چو رستم گو پیلتن
به یک دست خنجر به دیگر کفن
که آمد ز ایران سپاهی گران
سپهبد سیاووش و با او سران
سیاوش منم نزد پریزادگان
از ایرانم از شهر آزادگان
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
کجا شیرمردان جنگاورند
فروزنده ی لشگر و کشورند
همه یکدلانند و یزدان شناش
به نیکی ندارند از کس هراس
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
به مهر اندرون بود شاه جهان
که بشنید گفتار کارآگهان
که افراسیاب آمد و صدهزار
گزیده ز ترکان شمرده سوار
سپه سازد و جنگ ایران کند
بسی زین بر و بوم ویران کند
سپهبد گو پیلتن چون شنید
که آمد سپهدار پدید
برفتندبا کاویانی درفش
ز تیغ دلیران هوا شد بنفش
چو آمد درفش سپهبد پدید
شب تیره رستم به لشگر رسید
خبر شد به طوس و به گدرز و گیو
به رهام و گرگین و گردان نیو
سپهکش چو رستم گو پیلتن
به یک دست خنجر به دیگر کفن
که آمد ز ایران سپاهی گران
سپهبد سیاووش و با او سران
سیاوش منم نزد پریزادگان
از ایرانم از شهر آزادگان
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
کجا شیرمردان جنگاورند
فروزنده ی لشگر و کشورند
همه یکدلانند و یزدان شناش
به نیکی ندارند از کس هراس
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:14
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه