دکلمههایی با مضمون عید غدیر خم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:24به زمين نبسته ام دل به هواي آسمانشزده ام گره دلم را به پر كبوترانششده ام اسير لطفششده ام اسير نامشهمه عمر بر ندارم سر خود از آستانشكه فقط سپرده ام دل به علي و خاندانششده ام اسير لطفش شده ام اسير نامش همه عمر برندارم سر خود از آستانشبه فراز عرش رفته كه بسازد آشيانه لب آسمان هفتم شده غرق در ترانه نفسي به گرد پايش ملكي رسيده يا نه به جز از خدا نبوده به خدا در آن ميانه نگران جبرييلم كه شكسته نردبانش چه كسي دوباره نان را به فقير مي رساند جريان چشمه ها را به كوير مي رساند خبر جناب خون را به غدير مي رساندچه كسي سلام ما را به امير مي رساند خبر شكسته جاني كه به لب رسيده جانش به جنون كشانده ساقي دل مبتلاي ما را متحيرم چه نامم بشر خدانما را بگذار تا بخوانم نغماتي آشنا را علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را كه قبيله ي قلمها شده عاجز از بيانش غمي از خزان نباشد كه بهارمان مي آيد شبي از مسير دريا به ديارمان مي آيد دم احتضار بيشك به كنارمان مي آيد دو جهان بدون حيدر به چه كارمان مي آيد نمي از فضيلتش را بشنو ز دشمنانش خبر صحيح مسلم شده صادر از بخاري كه علي ست اصل ثابت كه علي ست فيض جاري كه علي ست جان احمد كه علي ست نور باري كه علي ست خشم ايزد كه به تير ذوالفقاري زده ريشه ي ستم را به دو دست پرتوانش پر عطر آسمانها شده زايري زميني به حريم او ملايك همه گرم خوشه چيني همه ي پيمبران در حرمش به شب نشينيدل الغديري من شده عاشق اميني كه به جز از علي نبوده همه عمر بر زبانش نه به من كه مست اويم مي بي حساب داده به تمام عاشقانش قدح شراب داده نه از اين مي مجازي كه از آفتاب داده ز كدام باده ساقي به من خراب داده كه هنوز هيچ مستي ننموده امتحانش همه شب در اين اميدم در دوست باز باشد كه به شب خيال رويش خوش و دلنواز باشد غزل از علي سرودن چه كم از نماز باشد شب شاعران بيدل چه شبي دراز باشد شب بي ستاره اي كه فقط اوست در ميانش
-
2:52شعر به نام خدا كه مي شود آغاز آخر دلدادگيست اول پرواز گرچه خدا با هزار نام بزرگ است گرچه كه معناي هركدام سترگ است خويش را علي چنان كه خوانده خدايم نام علي اسم اعظم است برايم شكر خدا مي كنم كه گاه گداري مدح علي مي كنم به شعر و شعارينعمت از اين بيشتر كه شيعه ي عشقم شكر خدا مست اين وديعهي عشقم مست حديث موثق ثقلينم بندهي زهرا و حيدر و حسنينم مستم از آن اتفاق روشن تاريخ روح خدايي دميده در تن تاريخ حجت خود را تمام كرد پيمبر در دل صحراي داغ رفت به منبر تا به كفش دست بوتراب بيفتد اشك فلك نبض آفتاب بيفتد قلب جماعت به التهاب بيفتد تا كه دهان غدير آب بيفتد يا علي اي تيغ دين به عزم تو بران يا علي اي مفتخر به مدح تو قرآن هم متجلي شده ست نور تو در اين هم متراكم شده ست ذكر تو در آن كيست براي خدا شريك تر از روحكيست براي نبي عزيزتر از جان رد قدمهاي توست نرگس و نسرين قطرهاي از بحر توست بوذر و سلمان نعمت ازين بيشتر كه شيعهي عشقم شكر خدا مست اين وديعهي عشقم مست حديث موثق ثقلينم بندهي زهرا و حيدر و حسنينم
-
4:02صداي كيست چنين دلپذير مي آيد كدام چشمه به اين گرمسير مي آيدصداي كيست كه اينگونه روشن و گيراستكه بود و كيست كه از اين مسير مي آيدچه گفته ست مگر جبرييل با احمد صداي كاتب و كلك دبير مي آيد خبر به روشني روز در فضا پيچيد خبر دهيد كسي دستگير مي آيد كسي بزرگتر از آسمان و هرچه در اوست به دستگيري طفل صغير مي آيد علي به جاي محمد به انتخاب خدا خبر دهيد بشيري نذير مي آيدكسي به سختي سوهان به سختي صخره كسي به نرم موج خليج مي آيد كسي كه مثل كسي نيست مثل او تنهاست كسي شبيه كسي بي نظير مي آيدخبر دهيد به دريا به چشمه خواهد ريخت خبر دهيد به ياران غدير مي آيد به سالكان طريق شرافت و شمشير خبر دهيد كه از راه پير مي آيد خبر دهيد به ياران دوباره از بيشه صداي زنده ي يك شرزه شير مي آيد خم غدير به دوش از كرانه ها مردي به آبياري خاك كوير مي آيد كسي دوباره به پاي يتيم مي سوزد كسي دوباره سراغ فقير مي آيدكسي حماسه تر از اين حماسه هاي سبك كسي كه مرگ به چشمش حقير مي آيدشبيه چشمه كسي جاري و تپنده كسي شبيه آينه روشن ضمير مي آيدعلي هميشه بزرگ است در تمام فصول امير عشق هميشه امير مي ايد مگر نديده اي آن اتفاق روشن را به اين محله خبرها چه دير مي آيدشبيه آيه ي قرآن نمي توان آورد كجا شبيه به اين مرد گير مي آيدبيا كه منكر مولا اگرچه آزاد است به عرصه گاه قيامت اسير مي آيدبيا كه منكر مولا اگرچه پخته ولي هنوز از دهنش بوي شير مي آيد
-
2:22با آن كه آفريده شدست آدم از خدا گاهي به اتفاق ندارد كم از خدا اي اتفاق ممكن ناممكن اي علي اي جوهر تو هم ز تو پيدا هم از خدا بين تو و خدا الف الفت است و عشقعلم از تو سربلند شد و آدم از خدا ماهي شدم در آينه ي چشمه ي غدير شور تو ريخت در گل من يك نم از خدا در جبر و اختيار مرا برد اختيار خاك از ابوتراب گرفتم دم از خدا من قهر مي فروشم و او مهر مي خرد خوفم ز قهر نيست كه مي ترسم از خدا
-
2:20زمين به هلهله افتاد و آسمان رقصيد ملك به عرش تو در عرش ناگهان رقصيد تو كعبه اي كه تو را كعبه در دلش جا داد جهان به دور تو اي مرد مهربان رقصيد هميشه عقربه ها با تو راه مي آيند غدير آمد و همراه تو زمان رقصيد همين كه واژه ي اليوم روي لب گل كرد به شوق جمله ي اكملت در زبان رقصيد دو نخل در دل صحرا به عرش بالا رفت و در مدار دو خورشيد كهكشان رقصيد مسافران همه لبيك يا علي گفتند به زنگ قافله ناگاه كاروان رقصيد
-
4:18چه بنويسم كه شعرم باب ميلم در نميآيددلم ميخواهد اما آه از من بر نميآيدمرا بگذار و بگذر اي غزل ديوانهي سركشاز او گفتن به اين از هرچه كم كمتر نميآيدشنيدم با صداي او خداي او سخن ميگفتدر اين ساحت سكوتم من صدايم در نميآيد چه بنويسم كه خرما بر نخيل و دست ما كوتاه كه نام او بلند است و به اين دفتر نميآيدامير المومنين واژهست؟نه پيراهني زيباست ببين بر قامتي جز قامت حيدر نميآيدبه شوق روي پيغمبر سه روز آذين شده يثربولي بيرون دروازهست پيغمبر نميآيدعلي بايد بيايد تا محمد گام بردارد كه پيغمبر به همراه كس ديگر نميآيدعلي بايد بيايد تا كنار مصطفي باشدعلي بايد بيايد تا محمد مرتضي باشدكه دنيا بي علي شهريست بي قانون خبر داري؟محمد بي علي موسيست بي هارون خبر داري؟بدون او در اين طوفان چگونه زنده ميماندمحمد بي علي نوح است بي كشتي نميداني؟بلا گردان او در بدر و در احزاب و خيبر بودعلي جان محمد يا محمد جان حيدر بودمحمد با علي وقتي ميآيد وقت طوفان استفرار از دستشان كار مسيحيهاي نجران استعلي آري علي اين نام زيبا نيست دريا نيستعلي آري علي مردي كه در افلاك نامي بودشنيدم بارها هم سفرهي مردي جزامي بودشنيدم شامها نان و نمك ميخورد و ميخنديدشنيدم بارها قلبش ترك ميخورد و ميخنديدچه بنويسم كه ديگر كاري از من برنمي ايد از او گفتن به اين از هرچه كم كمتر نمي آيد علي جان همين ابيات درهم را تو مي بينيخبر دارم همين كم را همين كم را تو مي بيني خبر دارم
-
1:38همچو خورشيد صد آيينه تماشا داريمي درخشي كه جهان را به سخن واداري جذبه و دافعه و قهر و محبت يك جا آنچه خوبان همه دارند به تنها داريشعر نابي ست بر اين نام كه اعلي و علي ست الفتي با شعرا حضرت مولي داري مولوي نيستم و واله و شيداي تو ام بس تو ام شيفته اي شمس دو دنيا داريمست تسليم غديريم و دليران علي شيعيان همگي غرق تولا دارياي سليمان سخن تحفه اي از مورچه اي ست مي پذيري تو؟ هواي دل ما را داري
-
3:39گفت انسان چه كسي گفت صدا روشن بودمثل از كوه فرود آمدني بهمن بودگفت كوه است كوير است ستيغ و انسانپدرم گفت چه خوش گفت دريغا انسانجسم مجروح بشر بر سر راه است اينك مرده خورشيد دگر خانه سياه است اينك زر چو خنديد خدا بنده شود او مي گفت آدمي از شكمش گنده شود او مي گفت نفس گودال حقيري ست بپرهيز از آن گاو چون بيشه ي شيري ست بپرهيز از آن و علي راهي آرامش دريا شده است فاتح خيبر نفس است كه مولا شده است اين كرامت نه به او قول به پيري داده ستخود پدر تيغ به او كاس دليري داده ست پاس تيغي كه شب خوف به خيبر زده استشعله افروخته بر خرمن كافر زده است پاس آن آهن تفتيده كه در رزم شگفت بر دو دست طلب نفس برادر زده استيا كه در نيمه ي شبهاي جهان نگران سر به حلقوم زمين برده و پرپر زده استكوفه ديده ست خليفه گل و نان در دستش ناشناس آمده انگشت به اين در زده استكودك از خواب سراسيمه دويده دم در تا ببيند چه كسي از شب او سر زده است تا رسيده ست كبوتر چه سبكبال اما دانه را ريخته آرام ولي پر زده است فرق محراب شب از هيبت پيشاني اوست كربلا عرصه ي يك صبح گل افشاني اوست
-
2:41آن روز ندا آمد از افلاك كه مردماكملت لكم دينكم اتممت عليكممردم كه شنيديد ف هذا عليون رااين حكم خدا را برسانيد به مردماي بركه ببين كيست كنون صاحب منبراين حضرت درياست بگير اذن تلاطمحق خواست كه اينبار كه تقسيم شود نوراز مهر به ماهي رسد از ماه به انجمدر كاسهي چشم دل من گشته سرازيرديدار تو آن كهنه شرابيست كه از خمبا اذن خدا خاك شدي خاكترين جسماي جسم تو اي خاك تو با اذن علي قم
-
4:37ذي الحجه شادمانهي عيدي كه ديدنيستتقويم روزهاي سپيدي كه ديدنيستفصليست عاشقانه از اين فصل غافليمغرق فرو مانده و از عصر غافليمذي الحجه اين سپيدترين عيد را ببينيوم الغدير عيدترين عيد را ببينذي الحجه عاشقيست كه شوقش زبانزد استدلدادهي محمد و آل محمد استدارد هزار جلوهي روشن بخاطرش از آخرين پيامبر و حج آخرشاز حجت الوداع سروديم پيش از ايناز حجت الكمال بگوييم بيش از اينذي الحجه شاهد است كه در حجت التمامميگفت آخرين نبي از اولين اماماو خطبه خواند خطبه او را نخواندهايمدردا نخواندهايم دريغا نخواندهايماو خطبه خواند خطبه او خط به خط عليستحرف رسول اول و آخر فقط عليستاز حجت الوداع سروديم پيش از ايناز حجت البلاغ بگوييم بيش از اينيا ايها الرسول زمان بيان رسيدبلق كه وقت سختترين امتحان رسيدبايد نگفتهها دم آخر بيان شودتا مرد و زن به حب علي امتحان شودميزان سنجش است و عيار است مرتضيآري قسيم جنت و نار است مرتضيذي الحجه شاهد است كه در حج التمام ميگفتآخرين نبي از آخرين امامذي الحجه ايستاده به احرام و احترامچشم انتظار آمدن آخرين امام
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه