مرثیه با مضمون عصر عاشورا
ذوالجناح آمد و آیینه زخم است تنش
هر چه آیینه به قربان چنین آمدنش
این زبان بسته چه دیده است که در ظهر عطش
چشمه در چشمه سرشک است زبان سخنش
بی سوار از سفر کرببلا آمده است
مثل باغی که به تاراج رود یاسمنش
وای ای وای به خونی که حنایی شده است
جا به جای بدنش یال شکن در شکنش
با سکوتی به بلندای هزاران فریاد
نوحه می خواند و بانوی حرم سینه زنش
ذوالجناح آمد و آیینه زخم است تنش
هر چه آیینه به قربان چنین آمدنش
این زبان بسته چه دیده است که در ظهر عطش
چشمه در چشمه سرشک است زبان سخنش
بی سوار از سفر کرببلا آمده است
مثل باغی که به تاراج رود یاسمنش
وای ای وای به خونی که حنایی شده است
جا به جای بدنش یال شکن در شکنش
با سکوتی به بلندای هزاران فریاد
نوحه می خواند و بانوی حرم سینه زنش
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه