مرثیه با مضمون قیام کربلا
بابا چرا به بطحا از کربلا نیایی
ای نور چشم زهرا داد از غم جدایی
ای باب تاجدارم خون شد دل فگارم
بیمارم و ندارم جز خون دل دوایی
رفتی تو از مدینه با زینب و سکینه
من مانده زار و تنها با درد بی نوایی
بهر چه از من زار قطع نظر نمودی
گویا ز من بریدی یک باره آشنایی
ای باب مهربانم حیرانم و ندانم
در مکه یا به کوفه یا دشت کربلایی
بابا دلم سرابه اکبر چرا نیامد
از او ندیده بودم این گونه بی وفایی
با عمه تاجدارم عباس نامدارم
دیگر زحال زارم غافل عمو چرایی
ذاکر کشیده محنت در رنج این مصیبت
دارد امید رحمت از درگه خدایی
بابا چرا به بطحا از کربلا نیایی
ای نور چشم زهرا داد از غم جدایی
ای باب تاجدارم خون شد دل فگارم
بیمارم و ندارم جز خون دل دوایی
رفتی تو از مدینه با زینب و سکینه
من مانده زار و تنها با درد بی نوایی
بهر چه از من زار قطع نظر نمودی
گویا ز من بریدی یک باره آشنایی
ای باب مهربانم حیرانم و ندانم
در مکه یا به کوفه یا دشت کربلایی
بابا دلم سرابه اکبر چرا نیامد
از او ندیده بودم این گونه بی وفایی
با عمه تاجدارم عباس نامدارم
دیگر زحال زارم غافل عمو چرایی
ذاکر کشیده محنت در رنج این مصیبت
دارد امید رحمت از درگه خدایی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
8:23
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه