مرثیه ای با صدای جمال الدین منبری و آهنگسازی مهرداد دلنوازی و شعری از بیژن ارژن
افتاده ابریشم سرخ بر گیسوان سیاهش
ابری کجا می تواند پنهان کند روی ماهش؟
افتاده ماهی خونش بر خاک داغ کویری
که تشنگان را به دشنه سیراب کرده سپاهش
دریا اگر سنگ میشد بهتر که می ماند و می دید
این خواب سرخ و سپیدش، آن پارہ مشک سیاهش
از آسمان ها فراتر، از کهکشان ها رهاتر
آن دست های بریده دور از تن بی پناه اش
دو شمع روشن که در باد خاموش شد این خبر داد
در گوشه خیمه مانده است چشمان خواهر به راه اش
راهی که بر آسمان ها بر ابر ها خیمه می زد
چون گردباد کویری بیرون زد از خیمه گاه اش
افتاده ابریشم سرخ بر گیسوان سیاهش
ابری کجا می تواند پنهان کند روی ماهش؟
افتاده ماهی خونش بر خاک داغ کویری
که تشنگان را به دشنه سیراب کرده سپاهش
دریا اگر سنگ میشد بهتر که می ماند و می دید
این خواب سرخ و سپیدش، آن پارہ مشک سیاهش
از آسمان ها فراتر، از کهکشان ها رهاتر
آن دست های بریده دور از تن بی پناه اش
دو شمع روشن که در باد خاموش شد این خبر داد
در گوشه خیمه مانده است چشمان خواهر به راه اش
راهی که بر آسمان ها بر ابر ها خیمه می زد
چون گردباد کویری بیرون زد از خیمه گاه اش
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:47
-
3:47
کاربر مهمان
کاربر مهمان