مرثیه ی عاشورایی
ذوالجناح ها کشته شد در کجا بابای ما
ماه آل فاطمه یوسف زهرای ما
وای از آن ساعت که شد در حرم غوغا به پا
آمدند اهل حرم گرد اسب باوفا
ذوالجناح باوفا می برد دل از همه
نونهالان حسین گرد او در زمزمه
اسب بی صاحب که در خون شناور گشته ای
با حسین رفته ای ولی بی حسین برگشته ای
تشنه بود و خسته بود بر جبین سنگش زدند
غرق در خون بود و تیر بر دل تنگش زدند
دست و پا در خون زند پیش چشم مادرش
آسمان دارد خروش همنوا با خواهرش
دامن مادر گرفت کودکی در خیمه ها
غم نشسته در دلم پس چه شد بابای ما
ذوالجناح ها کشته شد در کجا بابای ما
ماه آل فاطمه یوسف زهرای ما
وای از آن ساعت که شد در حرم غوغا به پا
آمدند اهل حرم گرد اسب باوفا
ذوالجناح باوفا می برد دل از همه
نونهالان حسین گرد او در زمزمه
اسب بی صاحب که در خون شناور گشته ای
با حسین رفته ای ولی بی حسین برگشته ای
تشنه بود و خسته بود بر جبین سنگش زدند
غرق در خون بود و تیر بر دل تنگش زدند
دست و پا در خون زند پیش چشم مادرش
آسمان دارد خروش همنوا با خواهرش
دامن مادر گرفت کودکی در خیمه ها
غم نشسته در دلم پس چه شد بابای ما
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه