تصنیفی با صدای بهرام سارنگ با آهنگسازی فرشاد صارمی
ای چهره روح باران
غم در دلم شعله افروخت
از آتش خفته در دل
بال و پر جان من سوخت
سر می کشد شوق وصلت
در سینه پر شرارم
می سوزم از سوز هجرت
چون شعله بی قرارم
راهی نپیموده دارم
چشمم به راهت نشسته
دردا که در شوق رفتن
من ماندم و پای خسته
چون باد آواره در دشت
عمری به هر سو دویدم
جز سایه های شکسته
در کوه و صحرا ندیدم
وابسته دام خویشم
تا از رهایی رها تر
بشکن تب غربتم را
ای از همه آشنا تر
ای چهره روح باران
غم در دلم شعله افروخت
از آتش خفته در دل
بال و پر جان من سوخت
سر می کشد شوق وصلت
در سینه پر شرارم
می سوزم از سوز هجرت
چون شعله بی قرارم
راهی نپیموده دارم
چشمم به راهت نشسته
دردا که در شوق رفتن
من ماندم و پای خسته
چون باد آواره در دشت
عمری به هر سو دویدم
جز سایه های شکسته
در کوه و صحرا ندیدم
وابسته دام خویشم
تا از رهایی رها تر
بشکن تب غربتم را
ای از همه آشنا تر
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:58
-
4:55
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه