اثری با نوازندگی تار و آهنگسازی شهریار فریوسفی با صدای قاسم رفعتی
ای زورق در گل نشست
ای خسته بر ساحل نشسته
بهر چه در صبح جوانی
بار غمت در دل نشسته
برخیز و دل را با مهربانی
پرجلوه از تابندگی کن
در این چراغستان مبادا
از مهر و مه فیضی نگیری
چون قطره ای در شوره زاران
آسیمه سر پایان پذیری
مرغی که دارد شوق رهایی
از باد و باران کی می هراسد
جز اوج عشق و کوی محبت
دیار دیگری نمی شناسد
ای زورق در گل نشست
ای خسته بر ساحل نشسته
بهر چه در صبح جوانی
بار غمت در دل نشسته
برخیز و دل را با مهربانی
پرجلوه از تابندگی کن
در این چراغستان مبادا
از مهر و مه فیضی نگیری
چون قطره ای در شوره زاران
آسیمه سر پایان پذیری
مرغی که دارد شوق رهایی
از باد و باران کی می هراسد
جز اوج عشق و کوی محبت
دیار دیگری نمی شناسد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه