برنامه ای با اجرای پیانوی جواد معروفی و آواز محمود محمودی خوانساری
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
سعدی
ای زلف تو هر خمی کمندی
چشمت به کرشمه چشمبندی
یارب چه شدی اگر به رحمت
باری سوی ما نظر فکندی؟
سعدی
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
سعدی
ای زلف تو هر خمی کمندی
چشمت به کرشمه چشمبندی
یارب چه شدی اگر به رحمت
باری سوی ما نظر فکندی؟
سعدی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
16:12
کاربر مهمان
کاربر مهمان