آلبوم در فضای موسیقی دستگاهی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:37چون است حال بستان ، اي باد نو بهاري كز بلبلان بر آمد ، فرياد بي قراري چون است حال بستان ، اي باد نو بهاري كز بلبلان بر آمد ، فرياد بي قراري گل نسبتي ندارد با روي دل فريبت تو در ميان گل ها ، چون گل ميان خاري اي گنج نوش دارو ، بر فصل ما گذر كن مرحم به دست و ما را مجروح مي گذاري مرحم به دست و ما را مجروح مي گذاري اي زلف تو كمندي ، ابروي تو كماني اي قامت تو سروي ، اي روي تو بهاري درياب عاشقان را ، كه افزون كند صفا را بشنو تو اين سخن را ، كه اين يادگار داري درياب عاشقان را ، كه افزون كند صفا را بشنو تو اين سخن را ، كه اين يادگار داري چون است حال بستان ، اي باد نو بهاري كز بلبلان بر آمد ، فرياد بي قراري سعدي
-
5:37عطش كشتگانيم شبنمي كو به دل زخمي ما مرهمي كو نه به گلزار عالم رنگ و بويي نه به دل بي تو نقش آرزويي ز فراق تو اي جان بي? شكيبم ز وصال تو اي گل بي? نصيبم ز غمت بي? شكيبم ز رخت بي? نصيبم به جوارت پناهي كه به عالم غريبم نه به گلزار عالم رنگ و بويي نه به دل بي تو نقش آرزويي نفسي پرده از رخ برفكن به دمي رونق يوسف شكن به دمي رونق يوسف شكن نفسي پرده از رخ برفكن نگرفتي سراغم آه نوزيدي به باغم آه ندميدي تو اي مه آه به شب بي? چراغم آه
-
13:10ز گريه مردم چشمم نشسته در خون است / ببين كه در طلبت حال مردمان چون است/ به ياد لعل تو و چشم مست ميگونت / ز جام غم مي لعلي كه ميخورم خون است / حكايت لب شيرين كلام فرهادست / شكنج طره ليلي مقام مجنون است/ شعر از حافظ
-
8:29شبانگاهان تا حريم فلك چون زبانه كشد سوز و آوازم/ شرر ريزد بيامان به دل ساكنان فلك ناله ميسازم / دل شيدا حلقه را شكند تا برآيد و راه سفر گيرد/ مگر يك دم گرم و شعله فشان تا به بام جهان بال و پر گيرد/ خـوشـا اي دل بال و پر زدنت شعله ?ور شدنت در شبانگاهي/ بـه بـزم غـم ديـدگان تـري جـان پـر شـرري شعله آهي/ بيا ساقـي تا بـه دست طلب گيرم از كف تو جام پي در پي/ بـه داد دل اي قـرار دلم نـوبـهـار دلم مي?رسـي پـس كي/ چـو آن ابـر نوبـهـارم من به دل شور گريـه دارم من/ مي? تـوانـم آيـا نـبـارم من/ نـه تـنـهـا از من قـرار دل مي? ربـايـد اين شـور شـيـدايي/ جهـاني را ديـده? ام يـكـسـر غـرق دريـاي نـاشـكـيـبـايي/ بـيـا در جـان مـشـتـاقـان گل افشان كن، گل افشان كن/ بـه روي خــود شـب مـا را چـراغـان كن، چـراغـان كن/ چـو آن ابـر نوبـهـارم من به دل شور گريـه دارم من/ مي? تـوانـم آيـا نـبـارم من/
-
4:38چون است حال بستان اي باد نوبهاري/ كز بلبلان برآمد فرياد بيقراري/ گل نسبتي ندارد با روي دلفريبت/ تو در ميان گلها چون گل ميان خاري/ اي گنج نوشدارو با خستگان نگه كن/ مرهم به دست و ما را مجروح ميگذاري/ اي زلف تو كمندي ابروي تو كماني / اي قامت تو سروي اي روي تو بهاري / درياب عاشقان را كافزون كند صفا را / بشنو تو اين سخن را كاين يادگاري داري/ شعر از سعدي
-
6:58سحر بلبل حكايت با صبا كرد/ كه عشق روي گل با ما چهها كرد/ از آن رنگ رخم خون در دل افتاد/ وز آن گلشن به خارم مبتلا كرد/ به هر سو بلبل عاشق در افغان/ تنعم از ميان باد صبا كرد/ خوشش باد آن نسيم صبحگاهي/ كه درد شب نشينان را دوا كرد/ شعر از حافظ
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان