ترانهی آذری
اوره گیمین دردلرینی ، بوشلگینان داهانه خبر
گوزومون بولودلرین یاشلگینان داهانه خبر
بوشلمنی عشقه گوره ، اودلنیرام داهانه خبر
یوم گوزون ،گورمک همین دای یا نیرام دهانه خبر
کاش دیل آچسین قیچیمین آلتیندا قالن گئجه لر،کوچه خیابان
کاش گوره ردین داماریم اییچره دولنیر بوقانیم، افسانه دی جان
منه باخیر دولومسانیر، شهریمیزین بولودلری
گوزون تیگیب آمامنه ، من باخیرام سنه ساری
سیرداشیم یوخ دو جهاندا،دیزیمی قوجا قلیرام
اوره گیم سوزون بیلیر ، باشیم اوستونده تاری
به درد واندوه نهفته در دلم توجه نکن حال خودت را بازگو کن
ابرها و هوای گرفته چشمانم را نمناک کن و حال خودت را بازگو کن
به خاطر عشق و محبتی که به تو دارم ،مرا رها کن و حال خودت را بازگو کن
چشمت را ببند چرا که با دیدنت همان لحظه آتش میگیرم ،حال خودت را بازگو کن
ای کاش کوچه و خیابان زیر پایم در امتداد شبها زبان باز کنند و حرف بزنند
ای کاش میدیدی که خون جاری شده در درون رگهایم به خاطر تو جریان مییابد و جانم افسانهای به نظر میرسد
ابرهایی که آسمان شهرم را پوشاندهاند ، به من مینگرند و میگریند
و مثل اینکه به من مینگرند و من بدون توجه به تو نگاه میکنم
هیچ یار و همدمی در جهان ندارم و زانوی غم بغل گرفتهام
تنها آفریدگارم خداوند تواناست که حرف دلم را میفهمد و بالای سرم هست.
اوره گیمین دردلرینی ، بوشلگینان داهانه خبر
گوزومون بولودلرین یاشلگینان داهانه خبر
بوشلمنی عشقه گوره ، اودلنیرام داهانه خبر
یوم گوزون ،گورمک همین دای یا نیرام دهانه خبر
کاش دیل آچسین قیچیمین آلتیندا قالن گئجه لر،کوچه خیابان
کاش گوره ردین داماریم اییچره دولنیر بوقانیم، افسانه دی جان
منه باخیر دولومسانیر، شهریمیزین بولودلری
گوزون تیگیب آمامنه ، من باخیرام سنه ساری
سیرداشیم یوخ دو جهاندا،دیزیمی قوجا قلیرام
اوره گیم سوزون بیلیر ، باشیم اوستونده تاری
به درد واندوه نهفته در دلم توجه نکن حال خودت را بازگو کن
ابرها و هوای گرفته چشمانم را نمناک کن و حال خودت را بازگو کن
به خاطر عشق و محبتی که به تو دارم ،مرا رها کن و حال خودت را بازگو کن
چشمت را ببند چرا که با دیدنت همان لحظه آتش میگیرم ،حال خودت را بازگو کن
ای کاش کوچه و خیابان زیر پایم در امتداد شبها زبان باز کنند و حرف بزنند
ای کاش میدیدی که خون جاری شده در درون رگهایم به خاطر تو جریان مییابد و جانم افسانهای به نظر میرسد
ابرهایی که آسمان شهرم را پوشاندهاند ، به من مینگرند و میگریند
و مثل اینکه به من مینگرند و من بدون توجه به تو نگاه میکنم
هیچ یار و همدمی در جهان ندارم و زانوی غم بغل گرفتهام
تنها آفریدگارم خداوند تواناست که حرف دلم را میفهمد و بالای سرم هست.
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:57
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه