سرود ساخته علی رحیمیان، 1393
آمدی ولی غریب و بیقرار
مثل روزهای اول بهار
باز هم هوای گریه بود و بغض
می شکفت در گلو زار بار
جاده را غبار مه گرفته بود
ما دوباره گم شدیم در غبار
هیچ کس ز دیگری خبر نداشت
جاده بود و اسبهای بی سوار
تا کسی ز دورها رسید و صبح
با تمام لحظه های انتظار
گفت در بهاری از نسیم و نور
می رسد لاله های بی مزار
می رسند آن پرنده های عشق
دسته دسته فوج فوج بیشمار
آمدی ولی غریب و بیقرار
مثل روزهای اول بهار
باز هم هوای گریه بود و بغض
می شکفت در گلو زار بار
جاده را غبار مه گرفته بود
ما دوباره گم شدیم در غبار
هیچ کس ز دیگری خبر نداشت
جاده بود و اسبهای بی سوار
تا کسی ز دورها رسید و صبح
با تمام لحظه های انتظار
گفت در بهاری از نسیم و نور
می رسد لاله های بی مزار
می رسند آن پرنده های عشق
دسته دسته فوج فوج بیشمار
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:08
-
5:08
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه