آلبوم در فضای موسیقی دستگاهی
نوازندهی کمانچه: آوا رستمیان
نوازندهی سنتور: محمدرضا رستمیان
نوازندهی کمانچه: آوا رستمیان
نوازندهی سنتور: محمدرضا رستمیان
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:28بخوان مرا اي باراندر اين شب پاييزاناگر نباري بر من باغ بيبهارمشده پريشان بي تو روز و روزگارمسري بزن اي باران به تكدرخت تنهابشوي از اين دلخسته، غبار بيكسي راتو چه ميداني چه كرده باد و طوفان با منتو چه ميداني چه كرده عشقت اي جان با منچه غمي داري كه بي تو خسته و مسكينمتو نميباري كه بيترانه و غمگينمتو اگر باشي چه غم از پاييزچو بهارانم من شيدا نيزنخورم با تو غم فردا رابزنم آتش شب غم ها راتو مرا بخوان كه شاديبه سراغم آيد اي گلتو ماه من خورشيد منيبه سايهها سر خم نكنمتو بيا كه زندگاني سوي باغم آيد اي گل تو بيا چون بارانتو عشق من اميد منيز نااميدي دم نزنمسر ياري اي مه رو تو اگر داري با من تو بمان آري با من تو بماناسماعيل فرزانه
-
5:33يار تو مرو تو مرو تو مروصنما چو ز دام تو دل نرهد چه غم ار سر و جان بروديار تو مرو تو مرو تو مروبت من تو و جلوهي آن رخ ماه من و شكوهي بخت سياهبه خدا تو به چهره مهي چه هراسم از اين سيهييار تو مرو تو مرو تو مرونه بهجز وصلت هوسي نه جز تو دل سپارم به كسيمه من ز كنارم يگانه دلدارم تو مرو تو مرو تو مروتو نويدي، نويد دولت، فروغ هستيشرنگ ساغر، نشاط مستي نور مهري رشك ماهي، بوي گليتو سروري، سرور دلها، صفاي بستان سرشك شبنمنواي مرغان شور عشقي، بانگ نايي، سوز دليبه خدا در كمند زلفت چنان اسيرم كه بيرخت از زمانه سيرمميميرم ز كنارم يگانه دلدارم تو مرو تو مرو تو مرومن فداي چشم مستت تو مرو جان كجا برم ز دستت تو مرو تو مرومعين افشار
-
5:35ديده در راهت نهم دردانه بارانت كنمچهرهي زيبا نما تا جان به قربانت كنممثل زلف دلفريبت سر به پايت مينهمبخت اگر ياري كند در خانه مهمانت كنمجان من روزي بيا در اين چمن مثل بهاراز رخت با جلوهاي در باغ دلها گل بكارمهر تابانم بيا نور از تو گيرد آسمانبيفروغ روي تو شد روزم چون شام تاراين دل من مثل غنچه پرده پرده خون گرفتبسكه من در كوچهي شوقت كشيدم انتظارمحمود شاهرخي
-
3:05ما نه زان محتشمانيم كه ساغر گيرندو نه زان مفلسكان كه بز لاغر گيرندما از آن سوختگانيم كه از لذت سوزآب حيوان بهلند و پي آذر گيرندنااميدان كه فلك ساغر ايشان بشكستچو ببينند رخ ما طرب از سر گيرندآنكه زين جرعه كشد جمله جهانش نكشدمگر او را به گليم از بر ما برگيرندبه يكي دست مي خالص ايمان نوشندبه يكي دست دگر پرچم كافر گيرندمولوي
-
5:23گلهاي باغم دلپذيره بوي عطرش عالم گيرهميگردم دور گلهاش در زيبايي بينظيرهلاله و ريحونم داره مرغ نواخونم دارهارغوان گلگونم داره بيا بيا به باغ گل سراغ گلسنبل خواب نرگس بيدار بلبل مست قمري هوشيارگلهاي باغم دلپذيره بوي عطرش عالم گيرهچه باغي گل فراوان در اين باغ گلهاي باغم دلپذيرهببين بلبل نواخون در اين باغ گلهاي باغم دلپذيرهبه ياد روي دلداري دل آزار گلهاي باغم دلپذيرهدل آلاله پرخون در اين باغ گلهاي باغم دلپذيرهگلهاي باغم دلپذيره بوي عطرش عالم گيرهميگردم دور گلهاش در زيبايي بينظيرهخداوندا دل مو بيقراره گلهاي باغم دلپذيرهچو موجي بيسكون از عشق ياره گلهاي باغم دلپذيرهبه گلشن چون روم گل را ببينم گلهاي باغم دلپذيرهبه راهش چشم مو در انتظاره گلهاي باغم دلپذيرهمحمود شاهرخي
-
5:08شد ز غمت خانهي سودا دلمدر طلبت رفت به هرجا دلمدر طلب زهره رخ ماهرومينگرد جانب بالا دلماز طلب گوهر گوياي عشقموج زند موج چو دريا دلماز دل تو در دل من نكتههاستوه چه ره است از دل تو تا دلمگر نكني بر دل من رحمتيواي دلم واي دلم وا دلممولوي
-
5:17مهربان ماهم يار دلخواهممهربان ماه من اي دلبر دلخواه مراميكند مستم عطر گيسويتچشم افسونگر تو ميبرد از راه مراگفتي اي عاشق بيچاره چرا ميناليميكشد چون موج سويت اي ماهدر شب زلف تو اين ناله و اين آه مرابخت و اقبال من آن باد كه با جذبهي عشقببري پيش خود اي ماه ازين چاه مرامن نه دلبسته اين خاك سياهم كه ز جاميكند عشق تو گر كوهم اگر كاه مراشوق ديدار زده شعله به جانم تا صبحنازنين يارچشم بيدار مرا، ورد شبانگاه مرااسماعيل فرزانه
-
4:55بيا گل نوبهارم ز عشقت بيقرارم روز و شب در انتظارمبگو گل من كجايي چرا پيشم نيايي كه ببيني حال زارمتو دوري از برم اي گلعذارم بيا گل نوبهارمسر باغ و چمن ديگر ندارم بيا گل نوبهارمرخ زردم ببين با چشم گريون بيا گل نوبهارمز عشقت در به در در هر ديارم بيا گل نوبهارمبيا گل نوبهارم ز عشقت بيقرارم روز و شب در انتظارمبگو گل من كجايي چرا پيشم نيايي كه ببيني حال زارمبود غم در دلم بسيار بسيار بيا گل نوبهارمنميپرسي كه چوني اي دل افكار بيا گل نوبهارماگه پرسي برايت ميشمارم بيا گل نوبهارمغم دل را چو ني با نالهي زار بيا گل نوبهارمبيا گل نوبهارم ز عشقت بيقرارم روز و شب در انتظارمبگو گل من كجايي چرا پيشم نيايي كه ببيني حال زارمدل تنگم ز سنگ غم شكسته بيا گل نوبهارمبه تيغ نامرادي گشته خسته بيا گل نوبهارمببين از دوريت اي نازنينم بيا گل نوبهارمغبار حسرتم در دل نشسته بيا گل نوبهارممحمود شاهرخي
-
5:55دل نميكنم از تو ميهنمخاك پاك تو پاره تنمجز به ياد تو دم نميزنمروح و روان ميدانمتملك جهان ميخوانمت منهرجا كه باشم ميهنمبا ياد تو سر ميكنم مناز غم دوران در امان باشيجان من ايران جاودان باشيبه صفاي تو نباشدبه جهان ملك و دياري وطنمتو به دنيا چو بهشتيتو چنان باغ بهاري وطنمدمي از تو جدا شدنم نتوانمبه خدا به خدا وطنم نتوانمكرامت سعيدي
-
5:58شب عاشقان بي دل چه شبي دراز باشدتو بيا كز اول شب در صبح باز باشدعجبست اگر توانم كه سفر كنم ز كويتبه كجا رود كبوتر كه اسير باز باشدبه كرشمهي عنايت نظري به سوي ما كنكه دعاي دردمندان ز سر نياز باشدسخني كه نيست طاقت كه ز خويشتن بپوشمبه كدام دوست گويم كه محل راز باشددگر چو باز بيني غم دل مگوي سعديكه شب وصال كوتاه و سخن دراز باشدقدمي كه برگرفتي به وفا و عهد ياراناگر از بلا بترسي قدم مجاز باشدسعدي
-
4:29چه روي است آن كه پيش كاروان استمگر شمعي به دست ساربان استجمال ماه پيكر بر بلنديبدان ماند كه ماه آسمان استخداوندان عقل اين طرفه بينندكه خورشيدي به زير سايبان استتو را گر دوستي با ما همين بودوفاي ما و عهد ما همان استوفا كرديم و با ما غدر كردندبرو سعدي كه اين پاداش آن استندانستي كه در پايان پيرينه وقت پنجه كردن با جوان استسعدي
-
4:32از ناي جانم نواي دل بيرون نيايداز سينهي من چو مرغ حق جز خون نيايداي عاشقان در روزگاران زار و محزون و شيداچو من دگر مجنون نيايددر سينه داغي ز سوز دل چون لاله دارمبر چهره اشكي ز خون دل چون ژاله دارممن چون ني دل خستهي دور از نيستانشور و فرياد و غوغا در انجمن با ناله دارمنقش نگارم چون در دل آيدعيش مدامم زان حاصل آيدهر شب كه من يادش كشم چون جان در آغوشوقت سحر از بسترم بوي گل آيدمحمود شاهرخي
-
5:28يوسف عزيزم كو اي برادران رحميكز غمش عجب بينم حال پير كنعانيميروي و مژگانت خون خلق ميريزدتند ميروي جانا ترسمت فرو مانيپيش زاهد از رندي دم مزن كه نتوان گفتبا طبيب نامحرم حال درد پنهانيزاهد پشيمان را ذوق باده خواهد كشتعاقلا مكن كاري كآورد پشيمانيدل ز ناوك چشمت گوش داشتم ليكنابروي كماندارت ميزند به پيشانيجمع كن به احساني حافظ پريشان رااي شكنج گيسويت مجمع پريشانيحافظ
-
2:35مژده اي دل پيك جانان ميرسداز دل شب صبح خندان ميرسدچشم ساقي روشناي محفل استبا طلوعش نور ايمان ميرسدهمچو بلبل در غم گل ناله كنبا نوايت گل به بستان ميرسدمژده آمد فصل هجران ميرودعاشقان را وقت سامان ميرسدحسن عسگري
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه