مرثیه ساخته محمد عبدالحسینی، 1389
ای ساربان ای ساربان وقت سفر شد
با رفتن این کاروان عالم خبر شد
تا می رود این کاروان با بار جان منزل به منزل
یک کاروان جان می رود دنبال آن صد کاروان دل
آیا تو احکام خدا جز با فریب و با فسون اجرا نم شد
آئین و دین مصطفا جز با جهاد و بذل خون احیا نم شد
مرد خدا پروانه سان در بذل جان پروا ندارد
هنگام جنگ صبر و درنگ در امر جانان جا ندارد
او با خدای خویش پیمان بسته گرچه
صد نامه در دست حسین از اهل کوفه ست
میداند اما مردم کوفه دو رنگند
پیمانشان سست است چون باد و شکوفه ست
می داند او جز جنگ و خون کفر و ستم درمان ندارد
امروز روز انتخاب است
یا با یزید یا با حسین
بیعت میان کفر و دین امکان ندارد
تا می رود این کاروان با بار جان منزل به منزل
یک کاروان جان می رود دنبال آن صد کاروان دل
ای ساربان ای ساربان وقت سفر شد
با رفتن این کاروان عالم خبر شد
تا می رود این کاروان با بار جان منزل به منزل
یک کاروان جان می رود دنبال آن صد کاروان دل
آیا تو احکام خدا جز با فریب و با فسون اجرا نم شد
آئین و دین مصطفا جز با جهاد و بذل خون احیا نم شد
مرد خدا پروانه سان در بذل جان پروا ندارد
هنگام جنگ صبر و درنگ در امر جانان جا ندارد
او با خدای خویش پیمان بسته گرچه
صد نامه در دست حسین از اهل کوفه ست
میداند اما مردم کوفه دو رنگند
پیمانشان سست است چون باد و شکوفه ست
می داند او جز جنگ و خون کفر و ستم درمان ندارد
امروز روز انتخاب است
یا با یزید یا با حسین
بیعت میان کفر و دین امکان ندارد
تا می رود این کاروان با بار جان منزل به منزل
یک کاروان جان می رود دنبال آن صد کاروان دل
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:35
-
4:34
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه