ترانهی پاپ
ساعتت زنگ زد و تو پریدی از خواب
تو پریدی مثل نرسیدن بی تاب
تو که بخشیدن رو یاد دنیا دادی
تو که تو آغوشت خونهی آبادی
رو لبت لبخند و تو نگات پاییزه
برگای زرد داره از تنت میریزه
تو داری دور میشی تو که گریه داری
شهر بیخاطره رو واسه من میگذاری
تو داری دور میشی من پُر از دلشوره
حسرت دل کندن، تا نهایت دوره
رو لبت لبخندو تو چشات پاییزه
برگای زرد داره از تنت میریزه
ساعتت زنگ زد و تو پریدی از بوم
تو پریدی از این شبِ گیج و مسموم
من دلیل موندنت نتونستم باشم
حتی وقت رفتنت نتونستم پاشم
رو لبت لبخند، تو چشات پاییزه
برگای زرد داره از تنت میریزه
رو لبت لبخندو تو چشات پاییزه
برگای زرد داره از تنت میریزه
ساعتت زنگ زد و تو پریدی از خواب
تو پریدی مثل نرسیدن بی تاب
تو که بخشیدن رو یاد دنیا دادی
تو که تو آغوشت خونهی آبادی
رو لبت لبخند و تو نگات پاییزه
برگای زرد داره از تنت میریزه
تو داری دور میشی تو که گریه داری
شهر بیخاطره رو واسه من میگذاری
تو داری دور میشی من پُر از دلشوره
حسرت دل کندن، تا نهایت دوره
رو لبت لبخندو تو چشات پاییزه
برگای زرد داره از تنت میریزه
ساعتت زنگ زد و تو پریدی از بوم
تو پریدی از این شبِ گیج و مسموم
من دلیل موندنت نتونستم باشم
حتی وقت رفتنت نتونستم پاشم
رو لبت لبخند، تو چشات پاییزه
برگای زرد داره از تنت میریزه
رو لبت لبخندو تو چشات پاییزه
برگای زرد داره از تنت میریزه
کاربر مهمان