ترانهی تیتراژ نمایشی به همین نام، که در سال 96 در تالار اصلی مجموعهی تئاتر شهر به روی صحنه رفت.
چه میکشم از دورهای
که باورم سرکوب شد
تا بدتری آمد به چشم
بد لاجرم محبوب شد
من مشت در گل ماندهام
با ساقهی دستان تو
شاید زمین آمادهی
یک اتفاق خوب شد
من عاشق چشم تو و
خواب نگاه تو شدم
چشمان تو شرط من است
مشروطهخواه تو شدم
با این همه بگذار من
بر عشق تو تکیه کنم
یک شب بدون درد در
آغوش تو گریه کنم
چون عاشقت ناز تو را
با قیمت جان می خرد
از گندم گیسوی تو
بر سفرهاش نان میبرد
هرکس تو را از من گرفت
دل سنگ چون دیوار بود
این سر به جای شانهات
همواره روی درد بود
چه میکشم از دورهای
که باورم سرکوب شد
تا بدتری آمد به چشم
بد لاجرم محبوب شد
من مشت در گل ماندهام
با ساقهی دستان تو
شاید زمین آمادهی
یک اتفاق خوب شد
من عاشق چشم تو و
خواب نگاه تو شدم
چشمان تو شرط من است
مشروطهخواه تو شدم
با این همه بگذار من
بر عشق تو تکیه کنم
یک شب بدون درد در
آغوش تو گریه کنم
چون عاشقت ناز تو را
با قیمت جان می خرد
از گندم گیسوی تو
بر سفرهاش نان میبرد
هرکس تو را از من گرفت
دل سنگ چون دیوار بود
این سر به جای شانهات
همواره روی درد بود
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه