ترانهی ارکسترال
نوازندهی کمانچه: سهراب پورناظری
داغ تو را جنون کنم! دیده ز اشک، خون کنم…
با تن پاره، چون کنم؟ جان پدر کجاستی؟
شعر به خون نشسته ام… ساز دل شکسته ام
سوی من آ؛ که خسته ام… جان پدر کجاستی؟
این دل مبتلا شده؛ با غمت آشنا شده…
خون به دل خدا شده! جان پدر کجاستی؟
پرده ی غم را بدرم؛ سوختی و شعله ورم
حاصل خون جگرم؛ جان پدر کجاستی؟
مویه به سووشون کنم؛ داغ تو را جنون کنم…
دیده ز اشک خون کنم؛ مویه به سووشون کنم…
جان پدر کجاستی؟
نوازندهی کمانچه: سهراب پورناظری
داغ تو را جنون کنم! دیده ز اشک، خون کنم…
با تن پاره، چون کنم؟ جان پدر کجاستی؟
شعر به خون نشسته ام… ساز دل شکسته ام
سوی من آ؛ که خسته ام… جان پدر کجاستی؟
این دل مبتلا شده؛ با غمت آشنا شده…
خون به دل خدا شده! جان پدر کجاستی؟
پرده ی غم را بدرم؛ سوختی و شعله ورم
حاصل خون جگرم؛ جان پدر کجاستی؟
مویه به سووشون کنم؛ داغ تو را جنون کنم…
دیده ز اشک خون کنم؛ مویه به سووشون کنم…
جان پدر کجاستی؟
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:01
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه