سرود در چهارگاه ساخته فریدون شهبازیان، 1384
صدا می زنم عشق را نامتان را
که بر خاک لب تشنه باران ببارد
که جاری شود رود و در دامن دشت
گل از سینه ی سنگ بیجان بر آرد
شما را که تا بوده مردان مردید
بر اوج زمان و زمین می سرایم
چنان پاکباز و چنین مرد میدان
دلیرانه و آتشین می سرایم
زمین زیر گام شما می خرامد
هوا بال در بالتان پر گرفته
چنان موج سوزید و سرکش که دریا
به نام شما جان دیگر گرفته
به تکرار صبح و سرود سپیده
صدا می زنم نام سرخ شما را
به نام بلند شما شب ستیزان
به عرش خدا میرسانم صدا را
قرین است با بحرتان سرفرازی
زبون است با رسمتان دشمن ما
ز نام بلند شما سربلند است
بهشت زمین عشق ما میهن ما
صدا می زنم عشق را نامتان را
که بر خاک لب تشنه باران ببارد
که جاری شود رود و در دامن دشت
گل از سینه ی سنگ بیجان بر آرد
شما را که تا بوده مردان مردید
بر اوج زمان و زمین می سرایم
چنان پاکباز و چنین مرد میدان
دلیرانه و آتشین می سرایم
زمین زیر گام شما می خرامد
هوا بال در بالتان پر گرفته
چنان موج سوزید و سرکش که دریا
به نام شما جان دیگر گرفته
به تکرار صبح و سرود سپیده
صدا می زنم نام سرخ شما را
به نام بلند شما شب ستیزان
به عرش خدا میرسانم صدا را
قرین است با بحرتان سرفرازی
زبون است با رسمتان دشمن ما
ز نام بلند شما سربلند است
بهشت زمین عشق ما میهن ما
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان