ترانهی پاپ
تو ای همراز دیرینم
تو ای زیبای شیرینم
در این شب های تنهایی
نمی دانی چه غمگینم
چو خورشید غروب آن شب
وداعی تلخ می کردم
تو با من گریه می کردی
تو آگه بودی از دردم
کسی اینجا غم بی همزبانی را نمی داند
کسی ما را به باغ مهربانی ها نمی خواند
پس از تو هر کجا رفتم
همه رنگ و ریا دیدم
به شهر آشنایی ها
همه نا آشنا دیدم
بیا ای شوق دیرینم
که می دانم پشیمانی
یه یاد ماجراهایی
که می دانم که می دانی
تو ای همراز دیرینم
تو ای زیبای شیرینم
تو ای همراز دیرینم
تو ای زیبای شیرینم
در این شب های تنهایی
نمی دانی چه غمگینم
چو خورشید غروب آن شب
وداعی تلخ می کردم
تو با من گریه می کردی
تو آگه بودی از دردم
کسی اینجا غم بی همزبانی را نمی داند
کسی ما را به باغ مهربانی ها نمی خواند
پس از تو هر کجا رفتم
همه رنگ و ریا دیدم
به شهر آشنایی ها
همه نا آشنا دیدم
بیا ای شوق دیرینم
که می دانم پشیمانی
یه یاد ماجراهایی
که می دانم که می دانی
تو ای همراز دیرینم
تو ای زیبای شیرینم
کاربر مهمان