تصنیف افشاری ساخته علی جعفریان، 1390
ه کدام زخمه امشب زده ای به ساز جانم
که بیان حال گفتن به زبان نمی توانم
به نوای شور آخر بزن ای همیشه بهتر
که هنوز هم همانی ، که هنوز هم همانم
تو که جامه میدرانی به خدا که میتوانی
به زمان بی زمانی ببری به لا مکانم
نفحات دیگر است این که حیات دیگر است این
کلمات دیگر است این که نشسته بر زبانم
تو مرا به من رساندی به ورای تن رساندی
به رها شدن رساندی، که بر این یقین بمانم
به فرازم و فرودم نه زبان پوست بودم
همه هوش اگر که باشی همه شور استخوانم
ه کدام زخمه امشب زده ای به ساز جانم
که بیان حال گفتن به زبان نمی توانم
به نوای شور آخر بزن ای همیشه بهتر
که هنوز هم همانی ، که هنوز هم همانم
تو که جامه میدرانی به خدا که میتوانی
به زمان بی زمانی ببری به لا مکانم
نفحات دیگر است این که حیات دیگر است این
کلمات دیگر است این که نشسته بر زبانم
تو مرا به من رساندی به ورای تن رساندی
به رها شدن رساندی، که بر این یقین بمانم
به فرازم و فرودم نه زبان پوست بودم
همه هوش اگر که باشی همه شور استخوانم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه