تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی با مضمون عید مبعث
صبح تو لبخند زد ، حضرت آدم نبود
سایه ی تو در ازل از سر ما کم نبود
مژده که از آسمان ، مهر رهایی دمید
در شب تار زمین ، نور محمد رسید
صبح تو بیدار شد ، عشق تو در جان و دل
حوا در تاب و تب ، آدم در آب و گل
مثل تو هرگز نداشت ، یوسف مسکین نمک
لب بگشا کز لبت خلق نیفتد به شک
ای ز پی ات آفتاب ، جان به کف و سر به راه
وی به سرانگشت تو ، چاک گریبان ما
غنچه مگر وا کند ، قفل دهان تو را
گل مگر افشا کند غنچه ی جان تو را
ای حرم سبز تو ، بقه ی دوش زمین
ماه از آن قبه شد حلقه به گوش زمین
با تو مگر بشکفد ، باغ و گلستان ما
با تو مگر بشکند ، خواب زمستان ما
مژده که از آسمان مهر رهایی دمید
در شب تار زمین نور محمد رسید
صبح تو لبخند زد ، حضرت آدم نبود
سایه ی تو در ازل از سر ما کم نبود
مژده که از آسمان ، مهر رهایی دمید
در شب تار زمین ، نور محمد رسید
صبح تو بیدار شد ، عشق تو در جان و دل
حوا در تاب و تب ، آدم در آب و گل
مثل تو هرگز نداشت ، یوسف مسکین نمک
لب بگشا کز لبت خلق نیفتد به شک
ای ز پی ات آفتاب ، جان به کف و سر به راه
وی به سرانگشت تو ، چاک گریبان ما
غنچه مگر وا کند ، قفل دهان تو را
گل مگر افشا کند غنچه ی جان تو را
ای حرم سبز تو ، بقه ی دوش زمین
ماه از آن قبه شد حلقه به گوش زمین
با تو مگر بشکفد ، باغ و گلستان ما
با تو مگر بشکند ، خواب زمستان ما
مژده که از آسمان مهر رهایی دمید
در شب تار زمین نور محمد رسید
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان