تصنیف ماهور ساخته محمد هنجنی، 1384
دیـده فرو بسته ام از خاکیان
تا نـگرم جلـوه افـلاکیـان
شاید از ایـن پرده ندایى دهند
یـک نفسـم راه به جایى دهند
هر که از این پرده گذر یافته ست
چون سحر از فیض نظر یافته ست
ای که تو داری سر و سودای او
برتر از این هایل بود جای او جای او
مـن کیم از خیلِ غلامان او
دستِ طلب سوده به دامان او
ذرّه سرگشته خورشیدِ عشق
مرده ولى زنده جاویدِ عشق
دیـده فرو بسته ام از خاکیان
تا نـگرم جلـوه افـلاکیـان
شاید از ایـن پرده ندایى دهند
یـک نفسـم راه به جایى دهند
هر که از این پرده گذر یافته ست
چون سحر از فیض نظر یافته ست
ای که تو داری سر و سودای او
برتر از این هایل بود جای او جای او
مـن کیم از خیلِ غلامان او
دستِ طلب سوده به دامان او
ذرّه سرگشته خورشیدِ عشق
مرده ولى زنده جاویدِ عشق
کاربر مهمان