تصنیف ارکسترال در فضای موسیقی دستگاهی
دریاچه ی زیبایی شکوهت برده دل ها را
نقش چو شفق تو زدی ز سمن پرنده را
شوری به دل داری به ظاهر اگرچه خاموشی
گاهی شکنی فکنی به جبین جمال زیبا را
تو زمانی همه جوشی به فغانی بخروشی
دل بی تاب من به خدا چو تو دارد غوغا
که چرا تازد باد خزان به حریم گل ها
منم نالان چون تو ای دریا دلم از غم گشته طوفانزا
شده دنیای ما عرصه ی بیداد
به هرجا از ستم گر شود فریاد
ببین کنون آفاق جهان پر از فساد فتنه گران
دگر ز جور اهرمنان چه آتشی برپاست
ولی ما را نباشد بیم، خدا با ماست
خصم آیین شود آخر شکار ما شکار ما
دست همت بگشاید بسی گره ز کار ما
گل به بستان بدمد بی خزان شود بهار ما
دریاچه ی زیبایی شکوهت برده دل ها را
نقش چو شفق تو زدی ز سمن پرنده را
شوری به دل داری به ظاهر اگرچه خاموشی
گاهی شکنی فکنی به جبین جمال زیبا را
تو زمانی همه جوشی به فغانی بخروشی
دل بی تاب من به خدا چو تو دارد غوغا
که چرا تازد باد خزان به حریم گل ها
منم نالان چون تو ای دریا دلم از غم گشته طوفانزا
شده دنیای ما عرصه ی بیداد
به هرجا از ستم گر شود فریاد
ببین کنون آفاق جهان پر از فساد فتنه گران
دگر ز جور اهرمنان چه آتشی برپاست
ولی ما را نباشد بیم، خدا با ماست
خصم آیین شود آخر شکار ما شکار ما
دست همت بگشاید بسی گره ز کار ما
گل به بستان بدمد بی خزان شود بهار ما
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه