تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
منم سایه و تو مه و خورشیدی
من آن خارم تو گل امیدی
ز تو منتظرم تا که رسد خبری
چه کنم که اسیرم
بر این عاشق زارت فکنی نظری
بیا تا که بمیرم
شده چشم جهان به رهت نگران
که ز غم شده خون دل منتظرم
تو رودی که تو را دیده به راهم
من آن قطره که بر خاک سیاهم
چه شود گر ز محبت به سرایم گذری
ز تو منتظرم که رسد خبری
بر این عاشق زار فکنی نظری
منم سایه و تو مه و خورشیدی
من آن خارم تو گل امیدی
ز تو منتظرم تا که رسد خبری
چه کنم که اسیرم
بر این عاشق زارت فکنی نظری
بیا تا که بمیرم
شده چشم جهان به رهت نگران
که ز غم شده خون دل منتظرم
تو رودی که تو را دیده به راهم
من آن قطره که بر خاک سیاهم
چه شود گر ز محبت به سرایم گذری
ز تو منتظرم که رسد خبری
بر این عاشق زار فکنی نظری
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه