مرثیه ی عاشورایی
روزی ست این که حادثه کوس بلا زدند
روز بلا به معرکهی کربلا زدند
روزی ست این که دست ستم پیشه ی جفا
بر وای گلبن چمن مصطفی زدند
روزی ست این که خشک شد از آب تشنگی
آن چشمهای که خنده بر آب بقا زدهست
روزیست اینکه کشتهٔ بیداد کربلا
زانوی داد در حرم کبریا زدهست
امروز ماتمیست که زهرا گشاده موی
بر سر زده ز حسرت و واحسرتا زدهست
یعنی محرم آمد و روز ندامت است
روز ندامت چه ، که روز قیامت است
روزی ست این که حادثه کوس بلا زدند
روز بلا به معرکهی کربلا زدند
روزی ست این که دست ستم پیشه ی جفا
بر وای گلبن چمن مصطفی زدند
روزی ست این که خشک شد از آب تشنگی
آن چشمهای که خنده بر آب بقا زدهست
روزیست اینکه کشتهٔ بیداد کربلا
زانوی داد در حرم کبریا زدهست
امروز ماتمیست که زهرا گشاده موی
بر سر زده ز حسرت و واحسرتا زدهست
یعنی محرم آمد و روز ندامت است
روز ندامت چه ، که روز قیامت است
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه