ترانه ی ارکسترال پاپ با مضمون قیام عاشورا
از خون به ناحق به زمین ریخته آن روز
سروی به بلندای زمان سایه ی حق شد
با جان به لب آمده از کفر پس از این
خون روی ریا ریخت که سرمایه ی حق شد
آتش به عطش می زند این روضه نخوانده
آب است که لب تشنه ی لب های تو مانده
از هرچه که سخت است، گذشتند و گذشتی
کوتاه ترین راه تو را ساده رسانده
در آغوشش آتش و خون تب و اشک و عطش همه زیبایی ست
ظهر تاریکی که برایش کشته شدی، شب رویایی ست
بعد از طوفان شوق اسیران پشت عزا را لرزانده
سیل تو در یاد کویر و خاطره ی دریا مانده
معشوق اگر جان تو را خواست، رهایی ست
بگذار خودش هرچه که داده است، بگیرد
در ظاهر اگر مثل بلا بود ولی عشق
عاشق تر از آن است که با مرگ بمیرد
از خون به ناحق به زمین ریخته آن روز
سروی به بلندای زمان سایه ی حق شد
با جان به لب آمده از کفر پس از این
خون روی ریا ریخت که سرمایه ی حق شد
آتش به عطش می زند این روضه نخوانده
آب است که لب تشنه ی لب های تو مانده
از هرچه که سخت است، گذشتند و گذشتی
کوتاه ترین راه تو را ساده رسانده
در آغوشش آتش و خون تب و اشک و عطش همه زیبایی ست
ظهر تاریکی که برایش کشته شدی، شب رویایی ست
بعد از طوفان شوق اسیران پشت عزا را لرزانده
سیل تو در یاد کویر و خاطره ی دریا مانده
معشوق اگر جان تو را خواست، رهایی ست
بگذار خودش هرچه که داده است، بگیرد
در ظاهر اگر مثل بلا بود ولی عشق
عاشق تر از آن است که با مرگ بمیرد
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان