تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی با مضمون حج
جمال کعبه گر تو را نشان از آن لقا دهد
درون تیره ی تو را به نور حق صفا دهد
شهود حق اگر شود تو را به چشم دل عیان
وجود تو به یک نظر ، به عالمی بقا دهد
چو مهر مذهبا شوی ز ما و من رها شوی
فدا شوی فنا شوی فنا تو را بقا دهد
چو طوف آن حرم کنی دمی ز راه جان ببین
به گرد عرش کبریا طواف قدسیان ببین
در آن محیط بی کران ، چو قطره ترک خود بگو
به قاف قرب بی خودی ، نشان ز بی نشان ببین
به سعی مروه و صفا اگر شوی ز خود رها
چو هاجر از درون دل ، برآوری خدا خدا
چو زمزم آب معرفت بجوشد از درون تو
رهی ز رنج تشنگی ، رسی به چشمه ی بقا
به یمن نور آگهی ، ز آفت هوا رهی
اگر که باخبر شوی ، ز راز مشعر و منا
چو یابد آگهی دلت ز رمز و راز این سفر
به اوج اعتلا رسی ، ز مرز تن کنی گذر
وجود تو بدل شود به عشق و رحمت و صفا
جمال حق شود تو را ز هر کرانه جلوه گر
جمال کعبه گر تو را نشان از آن لقا دهد
درون تیره ی تو را به نور حق صفا دهد
شهود حق اگر شود تو را به چشم دل عیان
وجود تو به یک نظر ، به عالمی بقا دهد
چو مهر مذهبا شوی ز ما و من رها شوی
فدا شوی فنا شوی فنا تو را بقا دهد
چو طوف آن حرم کنی دمی ز راه جان ببین
به گرد عرش کبریا طواف قدسیان ببین
در آن محیط بی کران ، چو قطره ترک خود بگو
به قاف قرب بی خودی ، نشان ز بی نشان ببین
به سعی مروه و صفا اگر شوی ز خود رها
چو هاجر از درون دل ، برآوری خدا خدا
چو زمزم آب معرفت بجوشد از درون تو
رهی ز رنج تشنگی ، رسی به چشمه ی بقا
به یمن نور آگهی ، ز آفت هوا رهی
اگر که باخبر شوی ، ز راز مشعر و منا
چو یابد آگهی دلت ز رمز و راز این سفر
به اوج اعتلا رسی ، ز مرز تن کنی گذر
وجود تو بدل شود به عشق و رحمت و صفا
جمال حق شود تو را ز هر کرانه جلوه گر
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان