display result search
- 5453
گلچین
مجموعه تصانیفی در فضای موسیقی دستگاهی با موضوع عزاداری های مذهبی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:02ملودی : محمد اصفهانی تنظیم : فریدون شهبازیان شاعر : حافظ و قیصر امین پور فرصت شمار ساعت كز این دو راه منزل چون بگذری دیگر ، نتوان به هم رسیدن دل آسمان خون چكان شد از این غم زمین یك سر آتش فشان شد از این غم نه فرصت كه پیراهن تو ببویم نه مرهم كه بر دل گذارم نه مهلت كه در ماتم تو بمویم نه رخصت كه شیون برآرم ببین پشت سر مانده برجا ، خیمه ها همه خاكستر و خون ببین پیش رو مانده تنها ، كاروان اسیران محزون مران كاروان یك دم بمان ، دیگر مزن زنگ عزا را كه گم كرده ام در دشت غم آیینه ی خون خدا را
-
6:44ملودی : محمد اصفهانی تنظیم : علی بكان شاعر : سپیده كاشانی گذر دارد زمان بر جاده ی شب سوگوار امشب مه از غم كرده روی خویش پنهان در غبار امشب نسیم مویه گر در گوش نخلستان چه می گوید دو تا شد پشت چرخ از سوگ آن یكتا سوار امشب چه افتادست یارب در حریم گنبد گردون كه می ریزند انجم اشك حسرت در كنار امشب بنال ای همنوا با من سرشك از دیده جاری كن كه خون می گرید از این قصه چاه رازدار امشب علی در چاه غم فریاد زد تنهایی خود را شنو پژواك آن را از ورای شام تار امشب بنال ای همنوا با من سرشك از دیده جاری كن كه خون می گرید از این قصه چاه رازدار امشب
-
4:06آهنگساز : مجید اخشابی شاعر : حافظ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندران ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر كه این تازه براتم دادند من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها به زكاتم دادند هاتف آنروز بمن مژده ی این دولت داد كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
-
10:13پیش درآمد : شهریار فریوسفی نوازنده ی تار : شهریار فریوسفی نوازنده ی پیانو : منوچهر بیگلری شاعر : فریدون مشیری همه می پرسند چیست در زمزمه ی مبهم آب چیست در همهمه ی دلكش برگ چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام بلند كه ترا می برد این گونه به ژرفای خیال چیست در خلوت خاموش كبوترها چیست در كوشش بی حاصل موج جای مهتاب به تاریكی شب ها تو بتاب من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند من همین یك نفس از جرعه ی جانم باقی است آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش
-
5:12ملودی : محمد اصفهانی تنظیم : فریدون شهبازیان شاعر : حسان بخواب ای نوگل پژمان و پر پر بخواب ای غنچه ی افسرده ، اصغر بخواب آسوده اندر دامن خاك ندیده دامن پر مهر مادر بخواب و خواب راحت كن شب و روز كه خاموش است صحرا بار دیگر نمی آید صدای تیر و شمشیر نه دیگر نعره ی الله اكبر همه افتاده در خوابند و خاموش تویی ، صحرا و چندین نعش دیگر نترس ای كودك شش ماهه ی من كه اینجا خفته هم قاسم هم اكبر مگر باز از عطش می سوزی ای گل كه از خون گلو لب می كنی تر كه با تیر سه شعبه كرده صیدت بسوزد جان آن صیاد كافر خدایا بشكند آن دست گلچین كه كرده این غنچه را نشكفته پرپر قیامت می شود آن دم خدایا كه اصغر روز حشر آید به محشر
-
7:05ملودی : محمد اصفهانی تنظیم : علی بكان شاعر : احمد عزیزی ای زمین و هفت گردون خاك تو آسمان سرگشته ی ادراك تو بعد تو باید به حسرت زار زار خون بگرید بر سر تو ذوالفقار یا علی تو محو مطلق بوده ای با تو حق بود و تو با حق بوده ای ای علی باغ تو باری دیگر است این شكفتن در بهاری دیگر است از تو هر شب چشم حیرانی تر است قدسیان را ذكر حیدر حیدر است از تو هر شب چشم حیرانی تر است قدسیان را ذكر حیدر حیدر است
-
8:07ملودی : محمد اصفهانی تنظیم : محمد میرزمانی شاعر : حسان من زاده ی علی مرتضایم من شاهباز ملك لا فتایم فضل و شرف همین بس از برایم كه خادمم به درگه حسینی سوزم ز خاطرات آتشینی و الله إن قطعتموا یمینی سقای تشنگان بی پناهم دشمن اگر چه گشته خار راهم استاده ام كنار آب لغزان آیم بر آب و قلب من فروزان در آب و آتشم چو شمع سوزان سوزم ز خاطرات آتشینی یا رب مدد كن این فرس برانم وین آب را به خیمه گه رسانم دیگر چه غم كه بعد از آن نمانم جانم فدای عشق نازنینی در خاك و خون دلم از این غمین است كه از عطش لب تو آتشین است دستم جدا فتاده بر زمین است در فرق من عمود آهنینی
-
5:36ملودی : محمد اصفهانی تنظیم : فریدون شهبازیان
-
5:36ملودی : شاهنگیان تنظیم : فریدون شهبازیان شاعر : سهیل محمودی وقتی كه در ان ظهر یك دشت دشمن پیش رویت بود وقتی كه تو ماندی و یك كربو بلا غربت یك خیمه تنهایی در چشمهای بیقرارت موج میزد موج میزد دریایی از صبر و شكیبایی این را تمام سروها گفتند این را تمام سروها با قله ها گفتند ازادگی و سرفرازی بی تو معنایی نخواهد داشت از هر طرف رفتی شب بود سیاهی بود یعنی كه ای خورشید خون الود یعنی جهان جز با تو فردایی نخواهد داشت یعنی كه ای خورشید خون الود جهان جز با تو فردایی نخواهد داشت ای با طنین نام تو لب تشنگی سیراب خیل غریبان را دریاب دریاب خیل غریبان را كه ما باشیم ای اشنا دریاب وقتی كه در ان ظهر تو ماندی و یك خیمه تنهایی در چشمهای بیقرارت موج میزد موج میزد درایی از صبر و شكیبایی ای با طنین نام تو لب تشنگی سیراب خیل غریبان را دریاب دریاب خیل غریبان را كه ما باشیم ای اشنا دریاب
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان