تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
ابر چشمم شب چو می گرید
موجی اختر از کهکشان ریزد
دردا دردا صد شهاب غم
گویی از بام بی نشان ریزد
ناله ها می زند به رهگذار عمر هستم
به سینه مرغ دل هر شب
از طلب شوق او به نیمه های شب جان را
کشد به سوی تو جان را یارب
پنهان مانده در سینه آتشی ز یاد او
تا کی در رهش با چراغ دل به جستجو
ای امید رفته من دلم گرفته از سفر بیا
تا که با تو گویم رنج و ارزویم
ای بهار من از سفر بیا
صبح خنده روی عشق جان به جستجوی تو
گرم گفتگوی تو در جهان هستی
ای تو آبروی عشق همچو ذره ها دلم
در غبار کوی تو شد نشان هستی
ابر چشمم شب چو می گرید
موجی اختر از کهکشان ریزد
دردا دردا صد شهاب غم
گویی از بام بی نشان ریزد
ناله ها می زند به رهگذار عمر هستم
به سینه مرغ دل هر شب
از طلب شوق او به نیمه های شب جان را
کشد به سوی تو جان را یارب
پنهان مانده در سینه آتشی ز یاد او
تا کی در رهش با چراغ دل به جستجو
ای امید رفته من دلم گرفته از سفر بیا
تا که با تو گویم رنج و ارزویم
ای بهار من از سفر بیا
صبح خنده روی عشق جان به جستجوی تو
گرم گفتگوی تو در جهان هستی
ای تو آبروی عشق همچو ذره ها دلم
در غبار کوی تو شد نشان هستی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:34
کاربر مهمان