خوانندگی داود فراهانی و آهنگسازی احمدعلی راغب و شعری از اسماعیل فرزانه
جان خود را باختم تا بسر ایمان خود
باز دیدم قفلهای بسته زندان خود
گر نبود آن دستهای گرم مهرافزای تو
میشکستم بارها در ورطه طوفان خود
ماندهام تا پای جان در پای پیمان الست
من که امضا کردهام با خون خود پیمان خود
گشتم از آشفتگان وادی دلدادگی
عشق را تا راه دادم در دل ویران خود
وعده ها دادم به چشم اشتیاق خود ولی
می شوم من شرمسار دیده گریان خود
طاقت دوری ندارم کعبه وصل ات کجاست؟
تا بیایم با دل حیران سرگردان خود
جان خود را باختم تا بسر ایمان خود
باز دیدم قفلهای بسته زندان خود
گر نبود آن دستهای گرم مهرافزای تو
میشکستم بارها در ورطه طوفان خود
ماندهام تا پای جان در پای پیمان الست
من که امضا کردهام با خون خود پیمان خود
گشتم از آشفتگان وادی دلدادگی
عشق را تا راه دادم در دل ویران خود
وعده ها دادم به چشم اشتیاق خود ولی
می شوم من شرمسار دیده گریان خود
طاقت دوری ندارم کعبه وصل ات کجاست؟
تا بیایم با دل حیران سرگردان خود
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه