آلبوم موسیقی دستگاهی ساخته محمدجواد ضرابیان، 29/4/1370
اشعار روی اول:
نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
چه رنجها که نیامد برویم از غم رویت
چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم
جهان بروی تو می دیدم ار چه همچو جهانت
وفا و مهر ندیدم چو نیک در نگریدم
ترا بدیدم و گفتم که مهر روز فروزی
ولی چه سود که یک ذره مهر از تو ندیدم
از آن زمان که چو خواجو عنان دل بتو دادم
بجان رسیدم و هرگز بکام دل نرسیدم
بسی تو عهد شکستی که من رضای تو جستم
بسی تو مهر بریدی که از تو من نبریدم
(خواجو)
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
بنای مهر نمودی که پایدار نماند
مرا به بند ببستی خود از کمند بجستی
چراغ چون تو نباشد به هیچ خانه ولیکن
کس این سرای نبندد در این چنین که تو بستی
گرت به گوشه چشمی نظر بود به اسیران
دوای درد من اول که بی گناه بخستی
(سعدی)
اشعار روی اول:
نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
چه رنجها که نیامد برویم از غم رویت
چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم
جهان بروی تو می دیدم ار چه همچو جهانت
وفا و مهر ندیدم چو نیک در نگریدم
ترا بدیدم و گفتم که مهر روز فروزی
ولی چه سود که یک ذره مهر از تو ندیدم
از آن زمان که چو خواجو عنان دل بتو دادم
بجان رسیدم و هرگز بکام دل نرسیدم
بسی تو عهد شکستی که من رضای تو جستم
بسی تو مهر بریدی که از تو من نبریدم
(خواجو)
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
بنای مهر نمودی که پایدار نماند
مرا به بند ببستی خود از کمند بجستی
چراغ چون تو نباشد به هیچ خانه ولیکن
کس این سرای نبندد در این چنین که تو بستی
گرت به گوشه چشمی نظر بود به اسیران
دوای درد من اول که بی گناه بخستی
(سعدی)
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
28:46سازو آواز همايون تصنيف تو هيچ عهد نبستي
-
5:16ديشب به سيل اشك ره خواب مي زدم نقشي به ياد خط تو بر آب مي زدم ابروي يار در نظر و خرقه سوخته جامي به ياد گوشه محراب مي زدم ساقي به صوت اين غزلم كاسه مي گرفت مي گفتم اين سرود و مي ناب مي زدم
-
13:58ديدي اي دل كه غم عشق دگربار چه كرد چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد آه از آن نرگس جادو كه چه بازي انگيخت آه از آن مست كه با مردم هشيار چه كرد ساقيا جام مي ام ده كه نگارنده غيب نيست معلوم كه در پرده اسرار چه كرد فكر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت يار ديرينه ببينيد كه با يار چه كرد (حافظ) شب فراق كه داند كه تا سحر چند است مگر كسي كه به زندان عشق دربند است بگفتم از غم دل راه بوستان گيرم كدام سرو به بالاي دوست مانند است پيام من كه رساند به يار مهرگسل كه برشكستي و ما را هنوز پيوند است (سعدي)
-
10:39تصنيف: اگر از تو جدا باشم ،نباشم به غيري آشنا باشم ، نباشم من بي دست و پا در زير تيغت به فكر دست و پا باشم نباشم فرود به همايون: بيا كه بر سر كويت بساط چهره? ماست به جاي خاك كه در زير پايت افكنده ست قسم به جان تو گفتن طريق عزت نيست به خاك پاي تو وان هم عظيم سوگند است ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق گمان برند كه سعدي ز دوست خرسند است تصنيف: ياد باد آن كه ز ما وقت سفر ياد نكرد به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد آن جوان بخت كه مي زد رقم خير و قبول بنده پير ندانم ز چه آزاد نكرد كاغذين جامه به خوناب بشويم كه فلك رهنمونيم به پاي علم داد نكرد دل به اميد صدايي كه مگر در تو رسد نالهها كرد در اين كوه كه فرهاد نكرد شايد ار پيك صبا از تو بياموزد كار زان كه چالاكتر از اين حركت باد نكرد (حافظ)
کاربر مهمان
کاربر مهمان