مقدمه گروه نوازی و در ادامه ساز و آواز
ز دستم برنمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز رویت نمی خواهم که روی هیچکس بینم
تو را من دوست می دارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است بر عقل است اگر رخنه است در دینم
من اول روز دانستم که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز دستم برنمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز رویت نمی خواهم که روی هیچکس بینم
تو را من دوست می دارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است بر عقل است اگر رخنه است در دینم
من اول روز دانستم که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
16:09
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه