آلبوم «ماه و ماهی» را می توان تلفیقی از موسیقی سنتی و کلاسیک دانست
امیر بیات
درسال 1355 در تهران به دنیا آمد.
نوازندگی پیانو را ابتدا زیر نظر خانم لیلیا سرکسیان و سپس آقایان را فائل میناسکانیان و گائیک بابایان نوازندگان به نام و چیره دست پیانو ، به صورت حرفه ای ادامه داد.
وی دارای مدرک لیسانس موسیقی از دانشکده ی هنر و معماری می باشد و ضمن تدریس در آموزشگاه های معتبر تهران مدتی نیز به عنوان مدرس پیانو در هنرستان موسیقی پسران و همچنین هنرستان سوده حوزه هنری به تدریس اشتغال داشته است.
وی سالیان متمادی با ارکستر سمفونیک تهران ، گروه کد ارکستر سمفونیک تهران و گروه کد رادیو و تلویزیون با سمت پیانیست همکاری داشته است.
امیر بیات
درسال 1355 در تهران به دنیا آمد.
نوازندگی پیانو را ابتدا زیر نظر خانم لیلیا سرکسیان و سپس آقایان را فائل میناسکانیان و گائیک بابایان نوازندگان به نام و چیره دست پیانو ، به صورت حرفه ای ادامه داد.
وی دارای مدرک لیسانس موسیقی از دانشکده ی هنر و معماری می باشد و ضمن تدریس در آموزشگاه های معتبر تهران مدتی نیز به عنوان مدرس پیانو در هنرستان موسیقی پسران و همچنین هنرستان سوده حوزه هنری به تدریس اشتغال داشته است.
وی سالیان متمادی با ارکستر سمفونیک تهران ، گروه کد ارکستر سمفونیک تهران و گروه کد رادیو و تلویزیون با سمت پیانیست همکاری داشته است.
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:21دلم شكست كجایی ؟ دلم شكست دلم شكست كجایی ؟ دلم شكست دلم شكست كجایی ؟ كه نوش خند زنی به یك اشاره دلم را دوباره بند زنی به یك اشاره دلم را دوباره بند زنی دوباره وصله ای از بوسه های دلچسبت دوباره وصله ای از بوسه های دلچسبت بر این سفال ترك خورده ام به چند زنی بر این سفال ترك خورده ام به چند زنی دلم شكست كجایی ؟ دلم شكست دلم شكست كجایی ؟ دلم شكست دلم شكست كجایی ؟ دلم شكست دلم شكست كجایی ؟ دلم شكست دلم شكست كجایی ؟ كه نوش خند زنی به یك اشاره دلم را دوباره بند زنی به یك اشاره دلم را دوباره بند زنی دوباره وصله ای از بوسه های دلچسبت دوباره وصله ای از بوسه های دلچسبت بر این سفال ترك خورده ام به چند زنی بر این سفال ترك خورده ام به چند زنی دلم شكسته دل دوستان شكسته مباد كسی چنین كه منم از زمانه خسته مباد وطن تویی و غریبان كه از تو دور افتاد به روی هیچكس آغوش دوست بسته مباد دلم شكست كجایی ؟ دلم شكست دلم شكست كجایی ؟ دلم شكست (علیرضا بدیع)
-
4:59پاییز میرسد كه مرا مبتلا كند با رنگهای تازه مرا آشنا كند پاییز میرسد كه همانند سال پیش خود را دوباره در دل قالیچه جا كند او میرسد كه باز هم عاشق كند مرا او قول داده است به قولش وفا كند پاییز عاشق است، و راهی نمانده است جز اینكه روز و شب بنشیند دعا كند تقویم خواست از تو بگیرد بهار را تقدیر خواست راه شما را جدا كند خش خش، صدای پای خزان است، یك نفر در را به روی حضرت پاییز وا كند پاییز عاشق است، و راهی نمانده است... (علیرضا بدیع)
-
4:34شبی با بید می رقصم ، شبی با باد می جنگم كه من چون غنچه های صبحدم بسیار دلتنگم مرا چون آینه هركس به كیش خویش پندار و الّا من چو مِی با مست و با هشیار یكرنگم شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم همان یك بار تارِ موی یار افتاد در چنگم اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست كه من گریانده ام یك عمر دنیا را به آهنگم به خاطر بسپریدم دشمان ! چون نام من عشق است فراموش ام كنید ای دوستان ! من مایه ی ننگم مرا چشمان دلسنگی به خاك تیره بنشانید همین یك جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم (علیرضا بدیع)
-
4:17و عشق آمد و با شوق انتخابم كرد مرا كه شهر كر و كور ها جوابم كرد و عشق چشم مرا بست و مشت من وا شد و عشق بود كه وابسته ی نقابم كرد و عشق آمد و دستور داد: حاضر شو در این كویر نمان چشمه ای مسافر شو و عشق بغض مرا از نگاه خیسم خواند گرفت زندگی ام را و گفت: شاعر شو و عشق خواست كه این گونه در به در باشم كه ابر باشم و یك عمر در سفر باشم (علیرضا بدیع)
-
4:06یادت در یادِ من نامت فریادِ من بی تو از جان سیرم، می میرم می میرم بگو چه كنم كه در آسمان ستاره ندارم پر از سخنم تویی و منم چگونه نبارم تویی و منم چگونه نبارم هر آنكه رسید گذشت و ندید الهی نبینم به غیر تو را چنان از خودم لبالب شدم كه گاهی نبینم به غیرِ تو را باز آ در چشم من جانم گردد روشن با تو پایان گیرد این رویا این رویا زمانه چرا به سنگِ جفا شكسته دلم را؟ تو ای نازنین بیا و ببین در این خانه غم را بیا و ببین در این خانه غم را هر آنكه رسید گذشت و ندید الهی نبینم به غیر تورا چنان از خودم لبالب شدم كه گاهی نبینم به غیرِ تو را كه گاهی نبینم به غیرِ تو را (علیرضا بدیع)
-
4:16(بی كلام)
-
4:51مردی پیاده آمده تا روستای تو شعری شكفته روی لبانش برای تو آورده لهجه های پُر از دود شهر را آرام شستشو بدهد در صدای تو یك استكان طراوت گل های تازه دم یك لقمه آفتاب سحر ناشتای تو "در كوچه باغ های نشابور و "باغرود پیچیده ماجرای من و ماجرای تو گه گاه اگر كه سر به هوا می شوم چه عیب؟ گه گاه می زند به سرِ من هوای تو جسم مرا بگیر و در خود مچاله كن خواهد چكید از بدنم چشم های تو
-
4:43تو ماهی و من ماهی این بركه ی كاشی اندوه بزرگی ست زمانی كه نباشی آه از نفس پاك تو و صبح نشابور از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی پلكی بزن ای مخزن اسرار كه هر بار فیروزه و الماس به آفاق بپاشی ای باد سبك سار مرا بگذر و بگذار هشدار كه آرامش مارا نخراشی هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم اندوه بزرگی ست چه باشی چه نباشی (علیرضا بدیع)
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه