موسیقی پاپ
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:53خوشا دردی!كه درمانش تو باشی خوشا راهی! كه پایانش تو باشی خوشا چشمی!كه رخسار تو بیند خوشا ملكی! كه سلطانش تو باشی (عراقی) دل قلندر است قلندر است مولا جان مست حیدر است حیدر است مولا جان سرم چون گوی در میدان بگردد دلم از عهد و از پیمان نگردد اگر دوران ز نامردان باشد نشینم تا كه این دوران بگردد(باباطاهر)
-
5:17ای قوم به حج رفته كجایید كجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید گر صورت بیصورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم كعبه شمایید ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یك بار از این خانه بر این بام برآیید احرام چو بستیم از این بادیه رستیم از خرقه ی ناموس به كلی به درآییم (مولوی)
-
3:17آمدهام كه سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگوییم كه نی نی شكنم شكر برم آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم اوست نشسته در نظر من به كجا نظر كنم اوست گرفته شهر دل من به كجا سفر برم در هوس خیال او همچو خیال گشتهام وز سر رشك نام او نام رخ قمر برم (مولوی)
-
5:17ساقیا ساغر بدستم ، آتش سوزان كجــــــاست شعله ای بی پا و دستم همت مردان كجـاست دردمندان چشم در راهند ای اكـسیر عشـــــق دردها در راه درماندند ، پس درمان كجـاست گنج من گم گشت دیگر رنج من را سود نیست رمز پــــیدا كردن گنجین? پنهــــان كجــــاسـت ساقیا ساغر بدستم ، آتش سوزان كجــــــاست شعله ای بی پا و دستم همت مردان كجـاست دردمندان چشم در راهند ای اكـسیر عشـــــق دردها در راه درماندند ، پس درمان كجـاست این كه اینجا مانده ایم و آنجا جـــای مـــــاست همت رفتن از این و شــوق وصل آن كجاست در ســــكوتم ســــازگاری ، بی قراری میكند مـــرهم خون گریه های زج? نالان كجــاست (فرشاد نادری)
-
4:36بیا بیا دلدار من دلدار من درآ درآ در كار من توئی توئی گلزار من گلزار من! بگو بگو اسرار من بیا بیا درویش من! مرو مرو از پیشم بجز وصلت دگر درمان ندارم *** به وصل خود دلم را شاد بگردان كه خسته طاقت هجران ندارم *** دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بوستان من چون می روی بی من مرو ای جان جان بی تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من... *** بی پا و سر كردی مرا بی خواب و خور كردی مرا سرمست و خندانم درآ ای "یوسف كنعان من" *** از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من (مولوی)
-
4:29نخستین باده كاندر جام كردند ز چشم مست ساقی وام كردند چو با خود یافتند اهل طرب را شراب بیخودی در جام كردند لب میگون جانان جام در داد شراب عاشقانش نام كردند به گیتی هركجا درد دلی بود بهم كردند و عشقش نام كردند ز بهر صید دلهای جهانی كمند زلف خوبان دام كردند جمال خویشتن را جلوه دادند به یك جلوه دو عالم رام كردند نهان با محرمی رازی بگفتند جهانی را از آن اعلام كردند چو خود كردند راز خویشتن فاش عراقی را چرا بدنام كردند؟ (عراقی)
-
5:13ساقيا ساغر به دستم ، آتش سوزان كجاست شعله اي بي پا و دستم ، همت مردان كجاست دردمندان چشم در راهند اي اكـسير عشق دردها در راه درماندند ، پس درمان كجـاست گنج مان گم گشت ديگر رنج مان را سود نيست رمز پـيدا كردن گنجينه ي پنهـان كجاسـت ساقيا ساغر به دستم ، آتش سوزان كجاست شعله اي بي پا و دستم همت مردان كجاست دردمندان چشم در راهند اي اكـسير عشق دردها در راه درماندند ، پس درمان كجاست اين كه اينجا مانده ايم و آنه كه آنجا جاي ماست همت رفتن از اين و شوق وصل آن كجاست در سكوتم سازهايي ، بي قراري مي كنند مرهم خون گريه هاي زخمه ي نالان كجاست ( فرشاد نادري )
کاربر مهمان