ترانه ساخته محمدعلی حیدرنیا
اگر زکوی تو بوئی به من رساند باد
به مژده جان جهان را به باد خواهم داد
اگر چه گرد برانگیختی ز هستی من
غباری از من خاکی به دامنت مرساد
تو تا به روی من ای نور دیده در بستی
دگر جهان در شادی بروی من نگشاد
نه در برابر چشمی نه غایب از نظری
نه یاد می کنی از من، نه می روی از یاد
به جای طعنه اگر تیغ میزند دشمن
ز دوست دست نداریم، هر چه بادا باد
اگر زکوی تو بوئی به من رساند باد
به مژده جان جهان را به باد خواهم داد
اگر چه گرد برانگیختی ز هستی من
غباری از من خاکی به دامنت مرساد
تو تا به روی من ای نور دیده در بستی
دگر جهان در شادی بروی من نگشاد
نه در برابر چشمی نه غایب از نظری
نه یاد می کنی از من، نه می روی از یاد
به جای طعنه اگر تیغ میزند دشمن
ز دوست دست نداریم، هر چه بادا باد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه