تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بی کلام همین قطعه
دیده بگشای که آهنگ سفر دارد شب
به سراپرده ی خورشید گذر دارد شب
تا نفس تازه کند در نفس نافه ی صبح
گوش بر نغمه ی مرغان سحر دارد شب
بال پرواز گشودست در این دایره باز
دل سودا زده در کار دگر دارد شب
در طرب خانه او به رقص آمده ماه
که ز سرچشمه ی انوار خبر دارد شب
تا به معراج حقیقت رسد از پرتو عشق
چشم پرواز به عنقای نظر دارد شب
باش تا بازگشاید در گنجینه ی راز
که به هر غرفه دو صد رشته گوهر بارد شب
نیلگون خیمه به دشت طرب افراخته است
ره دراز است ولی آب خضر دارد شب
دیده بگشای که آهنگ سفر دارد شب
به سراپرده ی خورشید گذر دارد شب
تا نفس تازه کند در نفس نافه ی صبح
گوش بر نغمه ی مرغان سحر دارد شب
بال پرواز گشودست در این دایره باز
دل سودا زده در کار دگر دارد شب
در طرب خانه او به رقص آمده ماه
که ز سرچشمه ی انوار خبر دارد شب
تا به معراج حقیقت رسد از پرتو عشق
چشم پرواز به عنقای نظر دارد شب
باش تا بازگشاید در گنجینه ی راز
که به هر غرفه دو صد رشته گوهر بارد شب
نیلگون خیمه به دشت طرب افراخته است
ره دراز است ولی آب خضر دارد شب
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه