مرثیه با صدای مهرداد کاظمی سال 1367
چگونه دیده ی من کند نظاره ی تو
چگونه وصف کنم گلوی پاره ی تو
به گاه رجعت تو گمان نبود مرا
شوم به جامه سوگ به یادواره تو
دستت بریده باد ای رو سیه چو شب
ای برده از اهریمنان نسب
به روز بدرقه بود غم فراق و کنون
به پیشواز شدیم غم دوباره ی تو
شدی به کعبه ی جان به بیقراری
کنار زمزم عشق خوشا کناره ی تو
کنار معبد جان گشوده عشق زبان
به بی گناهی شمع به بیقراری موج
حسد برم که شدی شهید قبله ی عشق
چه تابناک بود مه و ستاره ی تو
دلم شکسته تر است ز هر شکسته سبو
به یاد آن بدن هزار پاره ی تو
هزار سال دگر به اشک و آتش دل
کند به پا به یقین جهان هزاره ی تو
یگانه خالق من کسی به مهد امان
روا نداشت گزند به خار و خاره ی تو
حریم حرمت تو شکست خصم پلید
خوشا فنای عدو به دست چاره ی تو
خوش آن خجسته سحر که برکشند صلا
منادیان ظهور به یک اشاره ی تو
تولدیست دگر در آن ضیافت خون
سپیده نقش خداست به خون نگاره ی تو
چگونه دیده ی من کند نظاره ی تو
چگونه وصف کنم گلوی پاره ی تو
به گاه رجعت تو گمان نبود مرا
شوم به جامه سوگ به یادواره تو
دستت بریده باد ای رو سیه چو شب
ای برده از اهریمنان نسب
به روز بدرقه بود غم فراق و کنون
به پیشواز شدیم غم دوباره ی تو
شدی به کعبه ی جان به بیقراری
کنار زمزم عشق خوشا کناره ی تو
کنار معبد جان گشوده عشق زبان
به بی گناهی شمع به بیقراری موج
حسد برم که شدی شهید قبله ی عشق
چه تابناک بود مه و ستاره ی تو
دلم شکسته تر است ز هر شکسته سبو
به یاد آن بدن هزار پاره ی تو
هزار سال دگر به اشک و آتش دل
کند به پا به یقین جهان هزاره ی تو
یگانه خالق من کسی به مهد امان
روا نداشت گزند به خار و خاره ی تو
حریم حرمت تو شکست خصم پلید
خوشا فنای عدو به دست چاره ی تو
خوش آن خجسته سحر که برکشند صلا
منادیان ظهور به یک اشاره ی تو
تولدیست دگر در آن ضیافت خون
سپیده نقش خداست به خون نگاره ی تو
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
13:23
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه