display result search
منو

ناشکیبا

  • 8 قطعه
  • 5':13" مدت زمان
  • 424 دریافت شده
آلبوم ناشکیبا با صدای همایون شجریان و آهنگسازی اردشیر کامکار در سال 1383 توسط شرکت دل آواز تولید و عرضه شده است.
نوازندگان
ارسلان کامکار عود
اردشیر کامکار کمانچه دف دایره چوب طبل بزرگ,
اردوان کامکار سنتور,
کتمبیز گنجه ای تنبک,
سینا جهان آبادی کمانچه,
تهمورث پورناظری تار
شروین مهاجر کمایچه وکمانچه آلتو
شهرام غلامی عود
ارژنگ سیفی زاده تار
سهراب پورناظری کمانچه,
سعید نایب محمدی عود

چه دانستم که این سودا مرا زینسان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که گردابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی برآن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فرو ریزد زگردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
که چون غرق است در بیچون
مولوی

ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه‌ی ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان
نبایستی نمود اول به ما آن روی زیبا را
چو بنمودی و بربودی ثبات از عقل و صبر از دل
بباید چاره‌ای کردن کنون آن ناشکیبا را
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که گر روزی
برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را
مراد ما وصال تست از دنیا و از عقبی
وگرنه بی‌شما قدری ندارد دین و دنیا را
بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت
که در عالم نمی‌داند کسی احوال فردا را...
سعدی

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
از ننگ چه گویی از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
حافظ

ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی
فریدون مشیری

تا تو به خاطر منی . کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان . تا ز تو مهر بگسلم؟
من چو به آخرت روم . رفته به داغ دوستی
داروی دوستی بود . هر چه بروید از گلم
میرم و همچنان رود نام تو بر زبان من
ریزم و همچنان بود مهر تو در مفاصلم
حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو
با همه سعی . اگر به خود ره ندهی . چه حاصلم؟
فکرت من کجا رسد در طلب وصال تو؟
این همه یاد میرود . وز تو هنوز غافلم
سعدی

ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
تو کعبه‌ای هر جا روم قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت میکنم
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم
گه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنم
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم
دوری به تن لیک از دلم اندر دل تو روزنیست
زان روزن دزدیده من چون مه پیامت می کنم
ای آفتاب از دور تو بر ما فرستی نور تو
ای جان هر مهجور تو جان را غلامت می کنم
من آینه دل را ز تو این جا صقالی می دهم
من گوش خود را دفتر لطف کلامت می کنم
در گوش تو در هوش تو و اندر دل پرجوش تو
این‌ها چه باشد تو منی وین وصف عامت میکنم
ای دل نه اندر ماجرا می گفت آن دلبر تو را
هر چند از تو کم شود از خود تمامت می کنم
ای چاره در من چاره گر حیران شو و نظاره گر
بنگر کز این جمله صور این دم کدامت می کنم
گه راست مانند الف گه کژ چو حرف مختلف
یک لحظه پخته می شوی یک لحظه خامت می کنم
گر سال‌ها ره می روی چون مهره‌ای در دست من
چیزی که رامش می کنی زان چیز رامت میکنم
ای شه حسام الدین حسن می گوی با جانان که من
جان را غلاف معرفت بهر حسامت می کنم
مولوی

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی