ترانه ای با صدای رضا شیرازی و آهنگسازی بهزاد عبدی بر روی شعری از داوود نوروزی
سلام روزها آدینه شد از ناشکیبایی
نمیدانم که دیگر در کدام آدینه میآیی
تمام شهر من هر روز دستی بر دعا دارند
که از خلوت بیرون آیی نقاب از چهره بگشایی
بگو میآیی آری تا بشویم زنگ غم از دل
به یادت دلخوشم این روزها در اوج تنهایی
از آن روزی که رفتی چشم هایم بر افق مانده
که شاید باز هم برگردی از آن سمت رویایی
پس از تو غنچه ها نشکفته پژمردند در هر جا
مرا یک عمر آزردند گلهای مقوایی
سلام روزها آدینه شد از ناشکیبایی
نمیدانم که دیگر در کدام آدینه میآیی
تمام شهر من هر روز دستی بر دعا دارند
که از خلوت بیرون آیی نقاب از چهره بگشایی
بگو میآیی آری تا بشویم زنگ غم از دل
به یادت دلخوشم این روزها در اوج تنهایی
از آن روزی که رفتی چشم هایم بر افق مانده
که شاید باز هم برگردی از آن سمت رویایی
پس از تو غنچه ها نشکفته پژمردند در هر جا
مرا یک عمر آزردند گلهای مقوایی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه