برنامه ای در آواز ابوعطا با اجرای نی حسن ناهید و عود و آواز عبدالوهاب شهیدی
به کجا روم ندانم به هوای دادخواهی
که دل مرا شکستی به گناه بی گناهی
نه طریق بازگشتن نه امید پیش رفتن
نشود نصیب دشمن غم عاشقی الهی
بخدا که از تو دیگر به ستوهم ای غم ای
که نشانده ای بخونم دگر از دلم چه خواهی
به رخم نظاره ای کن که غم نهان بخوانی
که دهد زحالت دل رخ زرد من گواهی
فروغی بسطامی
به مراد دل رسی آن سحر سحری که رو به خدا کنی
به خدا که فیض دعا رسد که ز سوز سینه دعا کنی
من و های های گریستن، به ره عتاب تو زیستن
تو از کمین نگریستن که دگر ز عشوه چها کنی
ملامحمدباقر صحبت لاری
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
باباطاهر
نه امید باید ای دل نه دوا مرا خدا را
من و رنج نا امیدی من و دَرد بی پناهی
گلشن کردستانی
یک شبی مجنون به خلوتگاه ناز
با خدای خویشتن میگفت راز
کی خدا نامم تو مجنون کردهای
بهر آن لیلا دلم خون کردهای
مولوی
ای زلف تو، هرخمی کمندی
چشمت به کرشمه، چشم بندی
مخرام بدین صفت مبادا
کزچشم بدت رسد گزندی
سعدی
عهد همه بشکستم در بستن پیمانت
دامن مکش از دستم، دست من و دامانت
امید نظربازان از چشم سیه مستت
تشویق سحرخیزان از جنبش مژگانت
دیباچهٔ زیبایی رخسار دلآرایت
مجموعهٔ دلبندی گیسوی پریشانت
آن روز قیامت را بر پای کند ایزد
کایی پی دل جویی بر خاک شهیدانت
فروغی بسطامی
به کجا روم ندانم به هوای دادخواهی
که دل مرا شکستی به گناه بی گناهی
نه طریق بازگشتن نه امید پیش رفتن
نشود نصیب دشمن غم عاشقی الهی
بخدا که از تو دیگر به ستوهم ای غم ای
که نشانده ای بخونم دگر از دلم چه خواهی
به رخم نظاره ای کن که غم نهان بخوانی
که دهد زحالت دل رخ زرد من گواهی
فروغی بسطامی
به مراد دل رسی آن سحر سحری که رو به خدا کنی
به خدا که فیض دعا رسد که ز سوز سینه دعا کنی
من و های های گریستن، به ره عتاب تو زیستن
تو از کمین نگریستن که دگر ز عشوه چها کنی
ملامحمدباقر صحبت لاری
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
باباطاهر
نه امید باید ای دل نه دوا مرا خدا را
من و رنج نا امیدی من و دَرد بی پناهی
گلشن کردستانی
یک شبی مجنون به خلوتگاه ناز
با خدای خویشتن میگفت راز
کی خدا نامم تو مجنون کردهای
بهر آن لیلا دلم خون کردهای
مولوی
ای زلف تو، هرخمی کمندی
چشمت به کرشمه، چشم بندی
مخرام بدین صفت مبادا
کزچشم بدت رسد گزندی
سعدی
عهد همه بشکستم در بستن پیمانت
دامن مکش از دستم، دست من و دامانت
امید نظربازان از چشم سیه مستت
تشویق سحرخیزان از جنبش مژگانت
دیباچهٔ زیبایی رخسار دلآرایت
مجموعهٔ دلبندی گیسوی پریشانت
آن روز قیامت را بر پای کند ایزد
کایی پی دل جویی بر خاک شهیدانت
فروغی بسطامی
کاربر مهمان