ترانه ای بر اساس شعری از رهی معیری درباره آستان حضرت امام رضا (ع)
دیـده فرو بسته ام از خاکیان
تا نـگرم جلـوه افـلاکیـان
شاید از ایـن پرده ندایى دهند
یـک نفَسم راه به جایى دهند
خوى سحر گیر و نظرپاک باش
رازگشاینده افلاک باش
پرتو این کـوکب رخشان نگر
کوکبه شاه خراسان نگر
هرکه بر او نور رضا تافته است
دردل خود گنج رضا یافته است
آن که تـو دارى سرِ سوداى او
برتر از این پـایه بـوَد جاى او
ما که بـدان دریـا پیوسته ایم
چشم ز هر چشمه فرو بسته ایم
با تن رنجـور و دل نـاصبور
چاره از او خواستم از راه دور
خاک ز فـیض قدَمش زر شده
وز نـفسش نافه معطّر شـده
دیـده فرو بسته ام از خاکیان
تا نـگرم جلـوه افـلاکیـان
شاید از ایـن پرده ندایى دهند
یـک نفَسم راه به جایى دهند
خوى سحر گیر و نظرپاک باش
رازگشاینده افلاک باش
پرتو این کـوکب رخشان نگر
کوکبه شاه خراسان نگر
هرکه بر او نور رضا تافته است
دردل خود گنج رضا یافته است
آن که تـو دارى سرِ سوداى او
برتر از این پـایه بـوَد جاى او
ما که بـدان دریـا پیوسته ایم
چشم ز هر چشمه فرو بسته ایم
با تن رنجـور و دل نـاصبور
چاره از او خواستم از راه دور
خاک ز فـیض قدَمش زر شده
وز نـفسش نافه معطّر شـده
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:04
کاربر مهمان